کروبلغتنامه دهخداکروب . [ ک َ ] (ع اِ) مأخوذ از عبری ،فرشته ٔ مقرّب . ج ، کروبیم . (از اقرب الموارد ذیل کرب ). رجوع به کروبیم ، کروبی ، کروبیان و کروبیون شود.
کروبلغتنامه دهخداکروب . [ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ کرب ، بمعنی اندوه دم گیر. (آنندراج ). ج ِ کَرب . (آنندراج ) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : و جز اجتماع احزان و کروب و تفرق اهواء قلوب لشکری مرتب نشد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به کرب شود.
کروبلغتنامه دهخداکروب . [ ک ُ ] (ع مص ) کرب . نزدیک گردیدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). نزدیک شدن کسی به کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ). کرب ان یفعل کذا؛ نزدیک است که چنین کند.(منتهی الارب ). نزدیک است که فلان چنان کند. و در این معنی مانند «کاد» از افعال مقاربه است و م
کرچوبلغتنامه دهخداکرچوب . [ ک َ ] (اِ)نام شیر خشت است در دره ٔ کتول گرگان . اِرقی . ایرقی .وَجَل . خَرپُنو. چانقُه . (از جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 278). رجوع به شیرخشت و اسامی دیگر کلمه شود.
قریبلغتنامه دهخداقریب . [ ق َ ] (ع ص ) نزدیک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد و جمع در آن یکسان ، و قوله تعالی « : ان رحمة اﷲ قریب » (قرآن 56/7)، و قریبة نگفت زیرا از رحمت نیکویی را قصد کرد، و نیز چون آنچه مؤنث حقیقی ش
کرائبلغتنامه دهخداکرائب . [ ک َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ کریبة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به کریبة شود.
کروبیلغتنامه دهخداکروبی . [ ک َ / ک َرْ رو / ک َ بی ی ] (ع اِ) فرشته ٔ مقرب . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). مهتر فرشتگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قسمی است از ملائک مقرب و در قاموس آمده الکروبی (بت
کروبیانلغتنامه دهخداکروبیان . [ ک َرْ رو ] (ع اِ) فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست . (برهان ) (آنندراج ) : پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عودسوزان آفتاب و عود کیوان آمده . خاقانی .شو بده انصاف خوی
کروبیملغتنامه دهخداکروبیم . [ ک َ ] (ع اِ) عبرانی کروبیون و کروبی است . (از اقرب الموارد ذیل کروبیون ). فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده می شوند یا اینکه همواره در حضورش حاضر می باشند و چنانکه گفته شده است ایشان دارای دو بال هستند. (قاموس کتاب مقدس ) . رجوع به کروبیون و کروبیان شود.
ملاکدیکشنری عربی به فارسیفرشته , مالک , کادر , مجموعه يک طبقه از صنوف اجتماعي , واحدي از قبيل قضايي واداري ونظامي وغيره , کروب (کروبيان) , فرشتگان اسماني بصورت بچه بالدار , بچه قشنگ
کروبیلغتنامه دهخداکروبی . [ ک َ / ک َرْ رو / ک َ بی ی ] (ع اِ) فرشته ٔ مقرب . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). مهتر فرشتگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قسمی است از ملائک مقرب و در قاموس آمده الکروبی (بت
کروبیانلغتنامه دهخداکروبیان . [ ک َرْ رو ] (ع اِ) فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست . (برهان ) (آنندراج ) : پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عودسوزان آفتاب و عود کیوان آمده . خاقانی .شو بده انصاف خوی
کروبیملغتنامه دهخداکروبیم . [ ک َ ] (ع اِ) عبرانی کروبیون و کروبی است . (از اقرب الموارد ذیل کروبیون ). فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده می شوند یا اینکه همواره در حضورش حاضر می باشند و چنانکه گفته شده است ایشان دارای دو بال هستند. (قاموس کتاب مقدس ) . رجوع به کروبیون و کروبیان شود.
کروبیونلغتنامه دهخداکروبیون . [ ک َ / ک َرْ رو بی یو / ک َ بی یو ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کَروبیّه . (اقرب الموارد). بزرگان ملائکه یا مقربان آنها. عبرانی آن کروبیم و جمع کروب است . بسا که به همان لفظ ع
مکروبلغتنامه دهخدامکروب . [ م َ ] (ع ص ) اندوهگین و غمگین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اندوهناک . (غیاث ). مهموم . (اقرب الموارد).- غیر مکروب ؛ که ملال انگیز و مایه ٔ اندوه نباشد : تلاوت و قرائت اخبار در هر قرنی و وقتی محبوب بوده است و مذاکر
میکروبفرهنگ فارسی عمیدجانور ذرهبینی که در همهجا پیدا میشود و باعث تولید یا سرایت بیماری در انسان و حیوان میشود.
طالب خاکروبلغتنامه دهخداطالب خاکروب . [ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) صاحب کتاب النقض ذیل احوال ابوالقاسم بن عبدویه آرد: شخصی اصولی مذهب و شیعی بوده پادشاه وقت او را بسبب فتنه و غوغا بفرمود برآویختن و چون او را معلوم شد که طالب خاکروب سنی و دیگران از حنفی و شافعی در حق وی خوابهای نیک دیدندو معتمدان طوایف بر ایما