کروبیلغتنامه دهخداکروبی . [ ک َ / ک َرْ رو / ک َ بی ی ] (ع اِ) فرشته ٔ مقرب . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). مهتر فرشتگان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در خیابان نوشته که کروبی قسمی است از ملائک مقرب و در قاموس آمده الکروبی (بت
یحیی کرابیلغتنامه دهخدایحیی کرابی . [ ی َح ْ یا ک َرْ را ] (اِخ ) امیر خواجه یحیی بن حیدر. رجوع به یحیی (ابن حیدر کرابی ...) شود.
علاءالدوله ٔ کرابیلغتنامه دهخداعلاءالدوله ٔ کرابی . [ ع َ ئُدْ دَ ل َ ی ِ ک َر را ] (اِخ ) برادرزن خواجه یحیی کرابی (از امرای سربداران ) (753 - 759 هَ . ق .). روزی که خواجه یحیی سواره بخانه ٔ خود می آمد علاءالدوله بر پشت اسب او جست و او را
کروبیانلغتنامه دهخداکروبیان . [ ک َرْ رو ] (ع اِ) فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست . (برهان ) (آنندراج ) : پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عودسوزان آفتاب و عود کیوان آمده . خاقانی .شو بده انصاف خوی
کروبیملغتنامه دهخداکروبیم . [ ک َ ] (ع اِ) عبرانی کروبیون و کروبی است . (از اقرب الموارد ذیل کروبیون ). فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده می شوند یا اینکه همواره در حضورش حاضر می باشند و چنانکه گفته شده است ایشان دارای دو بال هستند. (قاموس کتاب مقدس ) . رجوع به کروبیون و کروبیان شود.
کروبیونلغتنامه دهخداکروبیون . [ ک َ / ک َرْ رو بی یو / ک َ بی یو ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کَروبیّه . (اقرب الموارد). بزرگان ملائکه یا مقربان آنها. عبرانی آن کروبیم و جمع کروب است . بسا که به همان لفظ ع
کروبیینلغتنامه دهخداکروبیین . [ ک َ / ک َرْ رو بی یی ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کروبی شود.
کروبیانلغتنامه دهخداکروبیان . [ ک َرْ رو ] (ع اِ) فرشتگان مقرب را گویند و ایشان را در عالم هیچ تعلق و تدبیر و تصرفی نیست . (برهان ) (آنندراج ) : پیش بزم مصطفی بین دعوت کروبیان عودسوزان آفتاب و عود کیوان آمده . خاقانی .شو بده انصاف خوی
کروبیملغتنامه دهخداکروبیم . [ ک َ ] (ع اِ) عبرانی کروبیون و کروبی است . (از اقرب الموارد ذیل کروبیون ). فرشتگانی هستند که از حضور خدا فرستاده می شوند یا اینکه همواره در حضورش حاضر می باشند و چنانکه گفته شده است ایشان دارای دو بال هستند. (قاموس کتاب مقدس ) . رجوع به کروبیون و کروبیان شود.
کروبیونلغتنامه دهخداکروبیون . [ ک َ / ک َرْ رو بی یو / ک َ بی یو ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کَروبیّه . (اقرب الموارد). بزرگان ملائکه یا مقربان آنها. عبرانی آن کروبیم و جمع کروب است . بسا که به همان لفظ ع
کروبیینلغتنامه دهخداکروبیین . [ ک َ / ک َرْ رو بی یی ] (ع اِ) ج ِ کروبی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کروبی شود.
خاکروبیلغتنامه دهخداخاکروبی . (حامص مرکب ) عمل رُفتَن خاک . خاک را پاک کردن . جاروب کردن و گرد گرفتن .