کروتنلغتنامه دهخداکروتن . [ ک َ رَ / رُو ت َ ] (اِ) به فارسی عنکبوت است . (فهرست مخزن الادویه ). کارتنه . دیوپای . رجوع به کروتنه شود.
کراتنلغتنامه دهخداکراتن . [ ک َ ت َ / ک َرْ را ت َ] (اِ) عنکبوت . کارتن . کارتنه . دیوپا. کارتنگ . کره تن . کروتنه . کراتین . (فرهنگ فارسی معین ) : مگس را پرده کی برگیرد آنگه که اندر پرده ٔ کراتن افتاد. قوا
کراتینلغتنامه دهخداکراتین . [ ک َ / ک َرْ را ] (اِ) عنکبوت . کراتن . (فرهنگ فارسی معین ) : مثل آنان که بدون خدای دوستان و معبودان گیرند از اصنام چون مثل کراتین است . (تفسیر ابوالفتوح از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عنکبوت و کراتن شود.
قراطنلغتنامه دهخداقراطن . [ ق َ طُ ] (معرب ، اِ) ماءالعسل را نامند و آن عسل قلیل است که طبخ کرده شود با ماء کثیر. ماءالعسل ساذج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). ماءالعسل ساذج است . صاحب اسرار الطب گفته عسل قلیل است که به آب بسیار پخته باشند. (مخزن الادویه ).
کراتنفرهنگ فارسی عمید=عنکبوت: ◻︎ همی بستد سنان من روانها همچو بویحیی / همی برشد کمیت من به تاری همچو کراتن (فرقدی: لغتنامه: سنان).
کروتنهلغتنامه دهخداکروتنه . [ ک َ رَ / رُو ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ) عنکبوت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). دیوپای . کارتنه . کارتنک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کارتنه ، کارتنک و عنکبوت شود. || نسج عنکبوت است . (فهرست مخزن الا
دموکدسلغتنامه دهخدادموکدس . [ دِ م ُ ک ِ دِ ](اِخ ) نام طبیب داریوش اول است که به قولی از مردم کروتن از جزیره ٔ ساموس است ، و هرودت گوید او از اسرای ساموس بود و ظاهراً در حدود 515 یا 532 ق . م . به دست اورویقوس والی سارد افتاد
کروتنهلغتنامه دهخداکروتنه . [ ک َ رَ / رُو ت َ ن َ / ن ِ ] (اِ) عنکبوت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). دیوپای . کارتنه . کارتنک . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به کارتنه ، کارتنک و عنکبوت شود. || نسج عنکبوت است . (فهرست مخزن الا