کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (ع ص ) جوانمرد. بامروت . ج ، کُرَماء، کِرام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جوانمرد. (برهان ) : هر آن کریم که فرزند او بلاده بودشگفت باشد و او از گناه ساده بود. رودکی .احمد گفت : خداوند من حلیم
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) حاج میرزا کریم امام جمعه نوه ٔ حاج میرزا جواد. از مجتهدان معروف تبریز در دوره ٔ قیام مشروطه خواهان است . رجوع به تاریخ مشروطیت ایران شود.
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) کریم شیره ای . نائب نقاره خانه و از دلقکهای زمان ناصرالدین شاه بود و رجال از ترس زبان او مبلغی به عنوان نعل بهای خرش به وی می دادند. رجوع به تاریخ رجال ایران مهدی بامداد ج 1 صص 396-<span
کریملغتنامه دهخداکریم . [ ک َ ] (اِخ ) کریم خان افغان . از سران سپاه نادر بود. هنگامی که نادرشاه میرزا محمدحسین شریفی حسینی را صاحب اختیار و حاکم فارس نمود، هفت هزار تن افغان وازبک و قزل باش از سپاهیان خود را با او روانه کرد وکریم خان سرکرده ٔ افغانهای اعزامی به شیراز بود. (ازتاریخ رجال ایران
کرملغتنامه دهخداکرم . [ ] (اِخ ) کرم و رونیز دو شهرک است در راه پسا. هوای آن معتدل است و [ دارای ] آب روان و جامع و منبر باشد و غله و میوه ، و بعهد اتابکی چون حادثه ٔ پرگ افتاد مگرایشان بی ادبی کردند، پس به غارت داد و خراب شد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ اروپا ص 130</
کریمانلغتنامه دهخداکریمان . [ ک َ ] (اِ) (از: کریم + ان ، پسوند جمع) ج ِ کریم . کرم کنندگان و جوانمردان . (برهان ). || (ع اِ) (از: کریم + ان ، علامت تثنیه در عربی ) بمعنی حج و جهاد. (آنندراج ) (منتهی الارب ).- ابوان کریمان ؛ پدر و مادر هر دو مؤمن . (منتهی الارب ) (
کریمةلغتنامه دهخداکریمة. [ ک َ م َ ] (اِخ ) بنت احمد المروزی است و یکی از شیوخ بنام احمدبن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی خطیب بغداد صحیح بخاری را در مدت پنج روز نزد این زن خواند. (یادداشت مؤلف ).
کریمةلغتنامه دهخداکریمة. [ ک َ م َ ] (ع اِ) بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست . (منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). بینی و هر عضو شریف مانند گوش و دست و لحیه و ریش . (ناظم الاطباء). کریمتان ؛ دو چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). کریمتین ، دو چشم . (یاداشت مؤلف ). || (اِ
کریمانلغتنامه دهخداکریمان . [ ک َ ] (اِخ ) در فرهنگ برهان قاطع و انجمن آراو جز آن نوشته اند: کریمان نام جد دوم رستم زال است که پدر نریمان باشد. و ولف در فهرست لغات شاهنامه و نیز فرهنگ آنندراج نوشته اند: نام یک پهلوان ایرانی که پدر نریمان بوده است . اما این معنی نادرست است و منشاء آن ظاهراً بیت
کریم سقزلغتنامه دهخداکریم سقز. [ ک َ س َق ْ ق ِ ](اِ مرکب ) قسمی گیاه است خودرو و در سواحل شبه جزیره ٔ کریمه که از آن کائوچو گیرند. (یادداشت مؤلف ).
کریم آباد آقاخانلغتنامه دهخداکریم آباد آقاخان . [ ک َ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب شهرستان ورامین . جلگه و معتدل است و 212 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
کریم حاصلهلغتنامه دهخداکریم حاصله . [ ک َ ص ِ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه . کوهستانی و سردسیر است و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کریم آباد ایاغچیلغتنامه دهخداکریم آباد ایاغچی . [ ک َ دِ اَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. کوهستانی و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
کریم آباد خالصهلغتنامه دهخداکریم آباد خالصه . [ ک َ دِ ل ِ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهنام عرب در ورامین . جلگه و معتدل است و 212 تن سکنه دارد. بقعه ای بنام امام زاده عبداﷲ درآنجا وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
چم کریملغتنامه دهخداچم کریم . [ چ َک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 30 هزارگزی شمال نورآباد و 18 هزارگزی خاور راه خرم آباد به کرمانشاه واقع است . تپه ماهوری و سردسیر است و <span class="hl" di
حصار عبدالکریملغتنامه دهخداحصار عبدالکریم . [ ح ِ ع َ دُل ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزو بخش ابهر شهرستان زنجان . واقع در 24هزارگزی شمال ابهر و 15هزارگزی راه شوسه ٔ زنجان به قزوین . ناحیه ای است کوهستانی . سردسیر. دارای <span class="hl" di
چتاب آقا کریملغتنامه دهخداچتاب آقا کریم . [ چ ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه که در 13هزارگزی جنوب خاوری بخش و 4هزارگزی شوسه ٔ خلخال بمیانه واقع شده .کوهستانی و معتدل و 302
ده حاجی عبدالکریملغتنامه دهخداده حاجی عبدالکریم . [دِه ْ ع َ دُل ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. واقع در 25هزارگزی شمال باختری ایذه . دارای 120 تن سکنه است . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ
ده کریملغتنامه دهخداده کریم . [ دِه ْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش روانسر شهرستان سنندج . واقع در 13هزارگزی جنوب روانسر. سکنه ٔ آن 216 تن . آب آن از رودخانه ٔ قره سو تأمین می شود. راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایرا