کریچهلغتنامه دهخداکریچه . [ ک ُ / ک َ چ َ / چ ِ ] (اِ) کریجه . کریچ . کریج . خانه ٔ کوچک را گویند مطلقاً. (برهان ) : که چو شه بر شکار کرد آهنگ راند مرکب بدین کریچه ٔ تنگ .
کریچهلغتنامه دهخداکریچه . [ ک ُ چ َ ] (اِخ ) تیره ای از شعبه ٔ شیبانی ایل عرب از ایلات خمسه ٔ فارس . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87).
کریچهفرهنگ فارسی عمید= کریچ: ◻︎ داشت لقمان یکی کریچهٴ تنگ / چون گلوگاه نای و سینهٴ چنگ (؟: مرزباننامه: ۱۳۰).
کره کرهلغتنامه دهخداکره کره . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش شاهین دژ شهرستان مراغه . کوهستانی و معتدل است و 90 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کره کرهلغتنامه دهخداکره کره . [ ک َ رَ ک َ رَ ] (اِخ ) امیرآباد. دهی است از توابع تنکابن مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 106 و ترجمه ٔ آن ص 144).
کریجهلغتنامه دهخداکریجه . [ ک ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) کریچه . (ناظم الاطباء). کریچ . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کریج و کریچه شود.
کریچفرهنگ فارسی معین(کَ) (اِ.) = کریج . کریچه . کرچه . کریز. گریزه . کریغ : پر ریختن پرندگان خصوصاً چرغ و باز و شاهین و مانند آن ها؛ تولک .