کسندرلغتنامه دهخداکسندر. [ ک َ س َ دَ / ک ُ س ُ دَ / ک َ س َ دُ ] (ص مرکب ) (مرکب از کس + اندر، به معنی دیگر و غیر) ناکس و نااهل را گویند. (برهان ) ناکس و نااهل و فرومایه . (ناظم الاطباء).
کسندرفرهنگ فارسی عمیدناکس؛ نااهل: ◻︎ سزد ارچه او نیز تکبر کند / که شه نیکویی با کسندر کند (عنصری: ۳۵۴).
اندرلغتنامه دهخدااندر. [ اَ دَ ] (پساوند) افاده ٔ معنی غیریت می کندچون با مادر و پدر و خواهر و برادر ترکیب کنند همچومادراندر و پدراندر و خواهراندر و برادراندر. (برهان قاطع). افاده ٔ معنی غیریت میکند چنانکه مادراندر وپدراندر و برادراندر و خواهراندر و دختراندر یعنی نامادر و ناپدر و نابرادر و نا
الکسندرلغتنامه دهخداالکسندر. [ اَ ل ِ س َ ] (اِخ ) نامی که اسکندر را در ایران قدیم بدان مینامیدند. رجوع به اسکندرمقدونی و الکساندر و ایران باستان ج 2 ص 1212 شود.