کلاجولغتنامه دهخداکلاجو. [ ک َ ] (اِ) پیاله باشد مطلقاً خواه پیاله ٔ شراب خوری و خواه قهوه خوری . (برهان ) (ناظم الاطباء). پیاله . (آنندراج ) (انجمن آرا). پیاله . کاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هان تا ندهی گوش به آواز دف و چنگ هان تا نکنی رای صراحی و کلاجو.
کلاجوفرهنگ فارسی عمید۱. پیالۀ شراب؛ کاسه.۲. [مجاز] شراب: ◻︎ هان تا ندهی گوش به آواز دف و چنگ / هان تا نکنی رای صراحی و کلاجو (عمید لوبکی: مجمعالفرس: کلاجو).
کلاجویلغتنامه دهخداکلاجوی . [ ک َ ] (اِ) پالغ. بالغ. پیاله . و رجوع به کلاجوو لغت فرس اسدی چ اقبال ص 236 ذیل کلمه ٔ پالغ شود.
قلاجیلغتنامه دهخداقلاجی . [ ق َ ] (اِخ )دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع در 35 هزارگزی جنوب خاوری شاه آباد و 7 هزارگزی چشمه سنگی . موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن سردسیری است و <span class="hl" dir="ltr
اسپی کلاجیلغتنامه دهخدااسپی کلاجی . [ اِ ک َ ] (اِخ ) یکی از قصبه های حوالی بارفروش و مشهدسر و فرح آباد. (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 119 بخش انگلیسی ).
کلاجودلغتنامه دهخداکلاجود. [ ک َ ] (اِ) طبقچه و یا طبق کوچک پهن از طلا و یا نقره و یا سفال که در روی آن کاسه یا پیاله گذارند و نعلبکی و پیاله ٔپر و لبریزی که به سلامتی دیگری خورند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
کلاجویلغتنامه دهخداکلاجوی . [ ک َ ] (اِ) پالغ. بالغ. پیاله . و رجوع به کلاجوو لغت فرس اسدی چ اقبال ص 236 ذیل کلمه ٔ پالغ شود.
احوللغتنامه دهخدااحول . [ اَ وَ ] (ع ص ) مرد که چشمش حولاء باشد. صاحب حول . کژچشم . (زوزنی ) (السامی ) (مهذب الاسماء) (زمخشری ). کج چشم . کژ. کاژ. کاج . کوچ . کلک . کلیک . کلیک چشم . (دستور). چپ . دوبین . دوبیننده . اخلف . (منتهی الارب ). کسی که یک چیز را دو بیند. (غیاث ). آنکه یکی را دو بیند
کلاجودلغتنامه دهخداکلاجود. [ ک َ ] (اِ) طبقچه و یا طبق کوچک پهن از طلا و یا نقره و یا سفال که در روی آن کاسه یا پیاله گذارند و نعلبکی و پیاله ٔپر و لبریزی که به سلامتی دیگری خورند. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
کلاجویلغتنامه دهخداکلاجوی . [ ک َ ] (اِ) پالغ. بالغ. پیاله . و رجوع به کلاجوو لغت فرس اسدی چ اقبال ص 236 ذیل کلمه ٔ پالغ شود.
زنکلاجولغتنامه دهخدازنکلاجو. [ ] (اِ) زردآلوی نرسیده و ترش است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بدیدارت چنانم آرزومندکه بسطامی به آش زنکلاجو.(از جنگی خطی ، یادداشت ایضاً).