کلاسورلغتنامه دهخداکلاسور. [ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسن آباد است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 242 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کلاسورلغتنامه دهخداکلاسور. [ کْلا / ک ِ س ُ ] (فرانسوی ، اِ) جزوه دانی بزرگ که در داخل آن فنر تعبیه شده و اوراق لازم را بترتیب در آن جا دهند. (فرهنگ فارسی معین ).
کلاسیرواژهنامه آزادنوعی گیاه است هم خانواده سیر دارای طبع گرم است .این گیاه را خشک کرده ودر خمیر نان میریزند لازم به ذکر است این گیاه بومی بوی بسیار تندی دارد.
شاه کلاسورکلغتنامه دهخداشاه کلاسورک . [ ک َ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل . محصول آن برنج و کنف و نیشکر و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
پیشینهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه پیشینه، سابقه، تاریخچه، اطلاعات [ اطلاع 524] سوابق، اسناد، مدارک گزارش، راهنما، سند، مدرک، پرونده پوشه، کلاسور، پروندان، زونکن، دوسیه، پرونده، جزوه، برگه، برگهدان جداسازی، بایگانی، مجموعه تقویم، تاریخ، وقایعنگاری آشنایی، سابقه، سابقۀ ذهنی، معرفی معرفینامه