کلفهلغتنامه دهخداکلفه . [ ک َل َ ف َ / ف ِ ] (ع اِ) هر یک از لکه هایی که در آفتاب و ماه دیده می شود. (فرهنگ فارسی معین ). کَلَف . و رجوع به کلف شود. || لکه ای که درصورت انسان پدید آید. (فرهنگ فارسی معین ) : از این می اندیشیدم که اینجا
کلفةلغتنامه دهخداکلفة. [ ک ُ ف َ ] (ع اِ) سرخی سیاهی آمیخته یا سرخی مایل به تیرگی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). رنگ اکلف و یا سرخی تیره و یا سیاهی که با سرخی آمیخته شده باشد. (از اقرب الموارد). || رنج و سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رنج و سختی . ج ، کُلَف . (ناظم الاطباء). مشقت . (اق
قلفةلغتنامه دهخداقلفة. [ ق َ ف َ ] (ع مص ) برداشتن گل سر خم را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قَلف شود.
قلفعلغتنامه دهخداقلفع. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) دارای معانی قِلفِع است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به آن کلمه شود.
قلفعلغتنامه دهخداقلفع. [ ق ِ ف ِ ] (ع اِ) گل تراشه ترقیده و پاره پاره شده . (منتهی الارب ). یا یتفلق من الطین و یتشقق . (اقرب الموارد). || آنچه از آهن برافتد و پراکنده شود وقت کوفتن است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِلفَع شود.
قلفةلغتنامه دهخداقلفة. [ ق َ ف َ ] (ع اِ) آوندهای بحرانی پر از خرما و جز آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
کلفهشنگلغتنامه دهخداکلفهشنگ . [ ک َ ف َ ش َ ](اِ) بر وزن و معنی کلفخشنگ است که یخ مخروطی اندام زیر ناودان باشد. (برهان ). بر وزن و معنی کلفخشنگ است . (آنندراج ). کلفخشنگ . گلفهشنگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلفخشنگ و گلفهشنگ شود.
کلفهشنگفرهنگ فارسی معین(کَ فَ شَ) (اِ.) استالاکتیت ، قندیل یخی که در ایام زمستان در زیر ناودان ها بسته می شود. گلفهشنگ و کلفخشنگ و کلفهسنگ هم گویند.
کلفلغتنامه دهخداکلف . [ ک ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ کُلفَة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ کلفت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کلفة و کلفت شود.
کلفتلغتنامه دهخداکلفت . [ ک ُ ف َ ] (ع اِ) کلفة. سختی . رنج . مشقت . (فرهنگ فارسی معین ). زحمت و رنج و محنت و تصدیع. (ناظم الاطباء). دشواری . رنج . مشقت . ج ، کُلَف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پیش از ملاقات ناصرالدین از کلفت نزول و مباشرت زمین خدمت به حکم ضعف شیخوخ
کلفهشنگلغتنامه دهخداکلفهشنگ . [ ک َ ف َ ش َ ](اِ) بر وزن و معنی کلفخشنگ است که یخ مخروطی اندام زیر ناودان باشد. (برهان ). بر وزن و معنی کلفخشنگ است . (آنندراج ). کلفخشنگ . گلفهشنگ . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلفخشنگ و گلفهشنگ شود.
کلفهشنگفرهنگ فارسی معین(کَ فَ شَ) (اِ.) استالاکتیت ، قندیل یخی که در ایام زمستان در زیر ناودان ها بسته می شود. گلفهشنگ و کلفخشنگ و کلفهسنگ هم گویند.