کمانورلغتنامه دهخداکمانور. [ ک َمان ْ وَ ] (ص مرکب ) آنکه دارای کمان است و کمان را بکار برد. (فرهنگ فارسی معین ). کماندار. صاحب کمان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : همان خود و خفتان و کوپال اوی ز لشکر کمانور نبودی چنوی . فردوسی .پری
کمانورفرهنگ فارسی عمید= کماندار: ◻︎ کمانور را کمان در چنگ مانده / دو پای آزرده، دست از جنگ مانده (فخرالدیناسعد: ۷۸).
کمانگرلغتنامه دهخداکمانگر. [ ک َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
کمانگیرلغتنامه دهخداکمانگیر. [ ک َ ] (اِخ ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است . (برهان ). لقب آرش تیرانداز منوچهر بوده که درمصالحه با افراسیاب از رویان مازندران تیر او به مرو رفت . (آنندراج ). لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گو
کمانگیرلغتنامه دهخداکمانگیر. [ ک َ ] (نف مرکب ) کمانداری را گویند که که در فن تیراندازی بی نظیر باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کماندار. (فرهنگ فارسی معین ) : به نیروی دست کمانگیر اوبیفتاد الانی به یک تیر او.نظامی .
کمانوریلغتنامه دهخداکمانوری . [ ک َ مان ْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کمانور. و رجوع به کمانور شود.
کمانوریلغتنامه دهخداکمانوری . [ ک َ مان ْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کمانور. و رجوع به کمانور شود.
کمان آورلغتنامه دهخداکمان آور. [ ک َ وَ ] (نف مرکب ) کماندار و کمانکش و تیرانداز. (ناظم الاطباء). کمانور : فرستش تو بر تخت و آرام گیربسان کمان آوری راست تیر. فردوسی .و رجوع به کمانور و کماندار شود.
پرتابلغتنامه دهخداپرتاب . [ پ َ ] (اِ) تیر پرتاب . نوعی تیر که آنرا بسیار دور توان انداخت . (برهان ). مرّیخ . تیرپرتاب . (ملخص اللغات حسن خطیب ) (دهّار) : اگر خوانند آرش را کمانگیرکه ازساری بمرو انداخت او تیرتو اندازی بجان من ز گوراب همی هر ساعتی صد تیر
تابلغتنامه دهخداتاب . (اِ) توان . (برهان ). توانایی . (جهانگیری ) (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). طاقت . (فرهنگ اسدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا). قوت . (آنندراج ). تاو. (انجمن آرا) (آنندراج ). تیو. (انجمن آراء) (آنندراج ). || تحمل ، پایداری . || قرار. آرام . || صبر. شکیب . تاب آوردن و تاب برد
کمانوریلغتنامه دهخداکمانوری . [ ک َ مان ْ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کمانور. و رجوع به کمانور شود.