کمرچینلغتنامه دهخداکمرچین . [ ک َ م َ ] (اِ مرکب ) جامه ای چین دار و این مخصوص هند است و در ولایت این راعیب دانند چرا که لوطیان و رقاصان می پوشند. (آنندراج ). قسمی از پوشاک که کمر وی چین دار است . (ناظم الاطباء). جامه ٔ چین دار. (فرهنگ فارسی معین ). نوعی قبای کوتاه دامن . (یادداشت به خط مرحوم د
کمرچینفرهنگ فارسی عمید۱. قسمت چیندار لباس در کمرگاه.۲. [منسوخ] نوعی لباس مردانه که در قسمت کمر چین داشته است.
قمرینلغتنامه دهخداقمرین . [ق َ م َ رَ ] (اِخ ) تثنیه ٔ قمر که عبارت از شمس و قمرباشد بجهت تغلیب قمر زیرا که در محاوره ٔ عرب قمر مذکر است و شمس مؤنث چنانکه مادر و پدر را والدین گویند نه والدتین . (آنندراج ). و رجوع به قَمَران شود.
قمرونلغتنامه دهخداقمرون . [ ق َ ] (ع اِ) به لغت اندلس ملخ دریائی باشد و آن را به عربی جراد البحر خوانند. (برهان ) (آنندراج ). روبیان است که اربیان نیز نامند. (فهرست مخزن الادویة).
شاطرلغتنامه دهخداشاطر. [ طِ ] (از ع ، ص ، اِ) دلاور و چالاک و تند. (آنندراج ). چست و چالاک . (ناظم الاطباء). عُفر (منتهی الارب ) : به دل ربودن جلدی و شاطری ای مه به بوسه دادن جان پدر بس اژگهنی . شاکر بخاری .مرغ بی بربط به بربط ساخت
چینلغتنامه دهخداچین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان ). انجوغ که بر اندام از لاغری و پیری پیدا آید. (اوبهی ). گره چنانکه در موی یا ابروی . پیچ .گره . (انجمن آرا). انجخ