لغتنامه دهخدا
بیهوشی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیهوش . بی حسی . ازحال رفتگی . بی خویشتنی . بیخودی . اغماء. غشی . غمی . (یادداشت مؤلف ). فقدان درد یا حس در نتیجه ٔ بکار بردن داروی بیهوشی یا بعلت دیگر : ز بیهوشی زمانی بی خبر ماندبهوش آمد بکار خویش درماند.<