کندامویهلغتنامه دهخداکندامویه . [ ک ُ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) موی مادرزاد باشد یعنی مویی که چون طفل زاییده شود در بدن او باشد. (برهان ) (آنندراج ). مویی که چون طفل بزاید بر بدن او باشد. (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). موهایی که چون طفل زاییده شود در بدن وی باشد. (ن
ازغابلغتنامه دهخداازغاب . [ اِ ] (ع مص ) ازغاب کَرْم ؛ برگ برآوردن گرفتن رز بعد سیرابی و بعد جاری شدن آب در آن . (منتهی الارب ). غبارگونه چیزی برآوردن بلگ رز. به تندیدن زر. (تاج المصادر بیهقی ). || کندامویه برآوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). موی ریزه ٔ زرد برآوردن چوزه . (منتهی الارب ).