کنش از دورaction at a distanceواژههای مصوب فرهنگستانبرهمکنش دو جسم که در فاصلهای از یکدیگر قرار دارند
passiveدیکشنری انگلیسی به فارسیمنفعل، غیر فعال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، تابع، تاثر پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع وتسلیم، بی حال، بی حس