کوتوال

kutvāl

معنی

نگهبان قلعه؛ دژبان؛ قلعه‌بان.

مترادف

حصاردار، دژبان، قلعهبان، قلعهبیگی

جست‌وجوی دقیق

کوتوال

لغت‌نامه دهخدا

کوتوال . [ کوت ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دزدار. (لغت فرس اسدی ). نگه دارنده ٔ قلعه و شهر باشد و او را سرهنگ هم گویند و بعضی گویند این لغت هندی است و فارسیان استعمال کرده اند، چه کوت به هندی قلعه است . (برهان ). مفرس لفظ هندی است به معنی صاحب قلعه چه در اصل کوت وال بود به تای ثق

کوتوال

فرهنگ فارسی عمید

نگهبان قلعه؛ دژبان؛ قلعه‌بان.

کوتوال

فرهنگ فارسی معین

[ هند. ] (اِمر.) دژبان ، نگاهبان .

کوتوال

فرهنگ مترادف و متضاد

حصاردار، دژبان، قلعهبان، قلعهبیگی

جست‌وجوی هم‌آوا

علی کوتوال

لغت‌نامه دهخدا

علی کوتوال . [ ع َ ی ِ کوت ْ ] (اِخ ) وی از جانب شاه منصور به ضبط ولایت شیراز اشتغال داشت که در سال 795 هَ . ق . امیرتیمور گورکانی از راه شوشتر به آن شهر وارد شد و علی کوتوال از وی شکست خورد و به شوشتر فرار کرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج <s

همسر کوتوال

دیکشنری فارسی به انگلیسی

chatelaine (-an) n

کوتوالی

لغت‌نامه دهخدا

کوتوالی . [ کوت ْ ] (حامص مرکب ) شغل کوتوال . قلعه داری . (ناظم الاطباء) : و کوتوالی قلعه ٔ غزنی شغلی با نام که به رسم وی است حاجبی از آن وی به نام قتلغتگین آن را راست می دارد. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 285). قلعه به ما سپ

قویطول

لغت‌نامه دهخدا

قویطول . (اِخ ) دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، سکنه ٔ آن 62 تن . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا فرش و گلیم بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class