لغتنامه دهخدا
کوک شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) موافق شدن ساز با سازی . (آنندراج ) (غیاث ). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن سازها. میزان شدن آلات موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). || منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت به وسیله ٔ پیچاندن فنر مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). جم