گالبنگفرهنگ فارسی عمیدگیاهی سمّی که میان زراعت جو و گندم میروید و غوزۀ آن شبیه غوزۀ لاله است که خوردن آن باعث دیوانگی میشود.
البینگلغتنامه دهخداالبینگ . [ اِ ] (اِخ ) البینغ، شهری است به پروس شرقی در مدخل خلیج بالتیک و 95530 تن سکنه دارد و امروز جزو کشور لهستان است . (لاروس ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
آلبانیلغتنامه دهخداآلبانی . (اِخ ) آلبانیا. نام دولتی کوچک از بالکان بساحل آدریاتیک با 831000 مردم ، و از شهرهای بزرگ آن اسکوتاری و دوراتسو (دورِس ) است . این مملکت از سال 1912 م . مستقل شده است . زبان این قوم شعبه ای از زبانها
آلبانیلغتنامه دهخداآلبانی . (اِخ ) نام ایالتی قدیم از قفقاز بجائی که امروز شیروان و لگزستان و داغستان واقع است ، و در زمان ساسانیها یکی از چترپتی های ایران بشمار می آمده ، و آن را آگووانی نیز میگفتند.
گال بنگلغتنامه دهخداگال بنگ . [ ب َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که در ایام بهار از میان زراعت گندم و جو روید و غوزه دار و کنگره دار مانند غوزه ٔ لاله و در درون آن چند دانه ٔ گندم نارسیده و خوردن آن مستی آورد. اگر بیشتر خورند مردم رابیشعور کند و دیوانه سازد. (برهان ). و بخاطر میرسد که به کاف تازی باشد