گالیلغتنامه دهخداگالی . (اِخ ) مردمان گالاثیه در آسیای صغیر که یونانیان آنها را گالاثیان مینامیدند. رجوع به گالاثیان و ایران باستان ص 2079، 2134، 2281، 2360
آلیاژalloyواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فراوردهای فلزی که دارای دو یا چند عنصر بهصورت محلول جامد یا بهصورت مخلوطی از فازهای فلزی باشد [مهندسی بسپار] نوعی آمیختۀ (blend) بسپاری که معمولاً متشکل از دو بسپار متفاوت است که با هم همبلور شده یا بهنحوی سازگار هستند. هرچند بعضاً بهجای آمیخته نیز بهکار میرود
آلیاژ ریختگیcasting alloyواژههای مصوب فرهنگستانموادی فلزی که برای شکلریزی یا ریختهگری شکلی (shape casting) به کار میروند
آلیاژ زودگدازfusible alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی فلزی که بهآسانی و عموماً زیر دمای 100 درجه ذوب میشود و در دمای نسبتاً پایین شکلپذیری خوبی دارد
روانساز آلیاژیalloy fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری متشکل از عناصر واکنشدهنده با فلز پرکن، برای تهیۀ آلیاژ موردنظر در فلز جوش
آلیاژ حافظهدارmemory alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی که میتواند پس از تغییر شکل، براثر حرارت یا عوامل دیگر فیزیکی، به شکل اولیۀ خود برگردد یا خواص تغییریافتۀ خود را بازیابد
گالیومفرهنگ فارسی عمیدفلز کمیاب نقرهایرنگ که در حرارت ۳۰ درجه سانتیگراد ذوب میشود و در ساخت دماسنج برای دماهای بالا و به عنوان نیمهرسانا به کار میرود.
گالیومفرهنگ فارسی عمیدفلز کمیاب نقرهایرنگ که در حرارت ۳۰ درجه سانتیگراد ذوب میشود و در ساخت دماسنج برای دماهای بالا و به عنوان نیمهرسانا به کار میرود.
دنگالیلغتنامه دهخدادنگالی . [ دَ ] (حامص مرکب ) صفت دنگال : اتاقهای به آن دنگالی همه خالی افتاده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دنگال شود.
چنگالیلغتنامه دهخداچنگالی . [ چ َ ](ص نسبی ، اِ مرکب ) طعامی که چنگال نیز گویند. (ناظم الاطباء). حلوایی است از کعک و شیره و جز آن . چنگال .(یادداشت مؤلف ). || مالیده گر. (آنندراج ). چنگال مال . (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به چنگال شود.
سخن سگالیلغتنامه دهخداسخن سگالی . [ س ُ خ َ س ِ ] (حامص مرکب ) سخنگویی : از بد و نیک خانه خالی کردبا پریرخ سخن سگالی کرد.نظامی .
محمود بنگالیلغتنامه دهخدامحمود بنگالی . [ م َ دِ ب َ ] (اِخ ) ملقب به ناصرالدین ، پنجمین از حکام بنگاله (624 - 672 هَ . ق .).