گامآهنگmarchواژههای مصوب فرهنگستانقطعهای موسیقی که با ضرب نواخته میشود و برای برگزاری رژه طراحی شده است
هم آهنگیلغتنامه دهخداهم آهنگی . [ هََ هََ ] (حامص مرکب ) هم قصدی . همراهی . موافقت . (یادداشت مؤلف ) : در آن پرده که شیرین ساختی سازهم آهنگیش کردی شه به آواز. نظامی .رجوع به هم آهنگ شود.
هم آهنگلغتنامه دهخداهم آهنگ . [ هََ هََ ] (ص مرکب ) دمساز. هم آواز. موافق . (یادداشت مؤلف ). دو تن که یک اندیشه و یک آهنگ دارند : که چندان سپه کرد آهنگ من هم آهنگ این نامدار انجمن . فردوسی .در این پرده با آسمان جنگ نیست که این پر
هم آهنگفرهنگ فارسی معین(هَ. هَ) (ص .) 1 - موافق ، متحد. 2 - دو یا چند صدا که با هم توافق و تناسب داشته باشد.
رزمنوازانmarching bandواژههای مصوب فرهنگستاننوازندگانی که در هنگام نواختن گامآهنگ، خود در رژه مشارکت دارند