گرافیت

gerāfit

معنی

بلورهای نرم و سیاه‌رنگ کربن که بر کاغذ رد سیاهی به‌جای می‌گذارد و در تهیۀ مغز مداد و زغال‌های صنعتی به‌کار می‌رود.

جست‌وجوی دقیق

گرافیت

فرهنگ فارسی عمید

گرافیت

لغت‌نامه دهخدا

گرافیت . [ گ ِ ] (فرانسوی ، اِ) زغالی است خالص که از خود اثر سیاهی در روی کاغذ میگذارد و آن را برای ساختن مداد به کار میبرند و از جمله ٔ شبه فلزات است . ترکیب آن کربن طبیعی متبلور تقریباً خالص است .

گرافیت

دیکشنری فارسی به عربی

رصاص اسود

گرافیت

دیکشنری فارسی به انگلیسی

graphite

گرافیت

فرهنگ فارسی معین

(گِ) [ فر. ] (اِ.) نوعی زغال که از آن در ساختن مداد استفاده می کنند.

جست‌وجوی هم‌آوا

شناور نجات بادی

life raft/life-raft/liferaft

واژه‌های مصوب فرهنگستان

نوعی شناور لاستیکی که در آن آب آشامیدنی و رادیو اضطراری و خیمه‌ای برای ایجاد سایه بر سر نفرات در نظر گرفته و تعبیه شده است و در هنگام غوطه‌ور شدن در آب، به‌طور خودکار رها و از هوا پر می‌شود

کلک نجات

life raft/ liferaft , pontoon raft

واژه‌های مصوب فرهنگستان

شناوری کلک‌مانند با قابلیت بادشوندگی که برای نجات در مواقع اضطراری به کار می‌رود

ریافت

لغت‌نامه دهخدا

ریافت . [ ف َ ] (ع اِمص ) ریافة. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریافة شود.

رافث

لغت‌نامه دهخدا

رافث . [ ف ِ ] (ع ص ) فحش دهنده در حال جماع . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فحش دهنده . (از المنجد) (از آنندراج ). زن فحش دهنده . (از ناظم الاطباء).