گرافیکفرهنگ فارسی عمیدهنر ترسیم و نمایش چیزی بهوسیلۀ نوشته یا نقش که در تهیۀ پوسترهای تبلیغاتی، جلد کتابها و مانند آن کاربرد دارد.
گرافیکفرهنگ فارسی معین(گِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - هنر ترسیم خط و نوشته و پدید آوردن نقش های تصویری بر یک سطح برای القای پیامی معین ، هنر ترسیمی ارتباط تصویری . 2 - نمودار.
رافغلغتنامه دهخدارافغ. [ ف ِ ] (ع ص ) زندگی فراخ و خوش . ج ، روافغ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد).
رافقدیکشنری عربی به فارسیهمراهي کردن , همراه بودن(با) , سرگرم بودن (با) , مصاحبت کردن , ضميمه کردن , جفت کردن , توام کردن , دم گرفتن , صدا يا ساز راجفت کردن(با)
اینفو گرافیکواژهنامه آزاداینفوگِرافیک:توضیح دادن مطالب و اطلاعات به مخاطب از طریق نمایش تصاویر ، نمودار ،جدول و به طور کلی هر ابزار بصری به جای استفاده از متون طولانی و خسته کننده و شاید کمتر تاثیر گذار . در فارسی از معادل" داده نمایی" هم استفاده می شود .
اینفو گرافیکواژهنامه آزاداینفوگِرافیک:توضیح دادن مطالب و اطلاعات به مخاطب از طریق نمایش تصاویر ، نمودار ،جدول و به طور کلی هر ابزار بصری به جای استفاده از متون طولانی و خسته کننده و شاید کمتر تاثیر گذار . در فارسی از معادل" داده نمایی" هم استفاده می شود .
اینفو گرافیکواژهنامه آزاداینفوگِرافیک:توضیح دادن مطالب و اطلاعات به مخاطب از طریق نمایش تصاویر ، نمودار ،جدول و به طور کلی هر ابزار بصری به جای استفاده از متون طولانی و خسته کننده و شاید کمتر تاثیر گذار . در فارسی از معادل" داده نمایی" هم استفاده می شود .