گردانیدهلغتنامه دهخداگردانیده . [ گ َ دَ / دِ ] (ن مف ) تغییرداده . رجوع به گردانیدن شود. || (اِ) به معنی گردان است و آن کبابی باشد که گوشت آن را اول در آب جوشانند و بعد از آن به سیخ کشند. (برهان ).
فیلم گرداندهdubbed filmواژههای مصوب فرهنگستانفیلمی که گفتوگوها یا گفتار آن به زبان دیگری ترجمه و صداگذاری شود
نسخۀ گرداندهdubbed versionواژههای مصوب فرهنگستانبرنامه یا فیلمی که گفتوگوها یا گفتار آن به زبان دیگری ترجمه و صداگذاری شده باشد
فیلم گرداندهdubbed filmواژههای مصوب فرهنگستانفیلمی که گفتوگوها یا گفتار آن به زبان دیگری ترجمه و صداگذاری شود
نسخۀ گرداندهdubbed versionواژههای مصوب فرهنگستانبرنامه یا فیلمی که گفتوگوها یا گفتار آن به زبان دیگری ترجمه و صداگذاری شده باشد
برگرداندهلغتنامه دهخدابرگردانده . [ ب َ گ َدَ / دِ ] (ن مف مرکب ) برگردانیده . (فرهنگ فارسی معین ). ردشده . برگشت داده شده . رجوع به برگردانیده شود.
فیلم گرداندهdubbed filmواژههای مصوب فرهنگستانفیلمی که گفتوگوها یا گفتار آن به زبان دیگری ترجمه و صداگذاری شود
نسخۀ گرداندهdubbed versionواژههای مصوب فرهنگستانبرنامه یا فیلمی که گفتوگوها یا گفتار آن به زبان دیگری ترجمه و صداگذاری شده باشد