لنجهلغتنامه دهخدالنجه . [ ل ُ ج َ / ج ِ ] (اِ) در تداول گناباد خراسان ، بر لوله ٔ قوری و ابریق و مانند آن اطلاق شود. || لب . || گردبرگرد دهان . (برهان ).
ژکلغتنامه دهخداژک . [ ژَ ] (اِ) گردبرگرد دهن . (اوبهی ) : ز برما [ ز سرما؟ ] ژک و پوز سگ بسته بودبز و میش بر جای بربسته بود [ کذا ]. عسجدی .شاید اصل دک باشد (دک و پوز).
دور و برلغتنامه دهخدادور و بر. [ دَ / دُو رُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، ق مرکب ) دوروور. حوالی . اطراف . پیرامون . پیرامن . حول . گرد. گرداگرد. دورتادور. گردبرگرد. (یادداشت مؤلف ).- دوروبریها ؛ اطرافیان . حاشیه نشینان . (یادداشت مؤلف ).