گردمشتلغتنامه دهخداگردمشت . [ گ ِ م ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) قبضه ٔ مدور. مشت گرد. || هر چیز گرد، مانند: قبضه ٔ مشت : بود لیقه اش با سیاهی درشت دواتش زند بر قلم گردمشت . ملاطغرا (از آنندراج ). || مجازاً نوعی از قبضه ٔ کمان و گرفتن آن