گزستانلغتنامه دهخداگزستان . [ گ َ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوزم و دهج بخش شهر بابک شهرستان یزد، واقع در 23 هزارگزی شمال شهر بابک و 4 هزارگزی راه ندیک به شهر بابک . هوای آن معتدل و دارای 47</
گزستانلغتنامه دهخداگزستان . [ گ َ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پایین شهرستان اردستان ، واقع در 15 هزارگزی خاور اردستان و 3 هزارگزی جنوب راه فرعی اردستان به شهرآب . هوای آن معتدل و دارای 237</spa
گزستانلغتنامه دهخداگزستان . [ گ َ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان ، واقع در 70000گزی شمال باختری کرمان و 8000گزی خاور راه مالرو شاهزاده محمد به کرمان و دارای 15
گزستانلغتنامه دهخداگزستان . [ گ َ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد، واقع در 20 هزارگزی شمال باختر خرانق ، متصل به راه خرانق به گزستان . هوای آن معتدل و دارای 94 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمی
جستانلغتنامه دهخداجستان . [ ج َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن وهسودان ملقب به امیر شرف الدین و مکنی به ابونصر. ازسلسله ٔ وهسودانیان یا روادیان از امرای آذربایجان وممدوح قطران شاعر بوده است . (از احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی ص 783 ببعد). مؤلف آنندراج آرد: ج
جستانلغتنامه دهخداجستان . [ ج َ ] (اِخ ) ابن وهسودان . یکی از سلاطین سلسله ٔ جستانیان گیلان بوده و در سال 289هَ . ق . به همدستی حسن بن علی معروف به داعی و ملقب به ناصر کبیر سپاهی آراست و به خونخواهی محمدبن زید به طبرستان تاخت . وی ظاهراً از سال <span class="hl
جستانلغتنامه دهخداجستان . [ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت از بخش معلم کلایه از شهرستان قزوین . آب این محل از چشمه و محصولات آن غلات ، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
جستانلغتنامه دهخداجستان . [ ج َ ] (اِخ ) نام محلی است قریب به شهرزور و دینور که از بلاد کردستان میباشد. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به مرآت البلدان ج 4 ص 227 شود.
جستانلغتنامه دهخداجستان . [ ج َ ] (اِخ )ابن نوح . یکی از امراء دربار فخرالدوله بود. برای اطلاع بیشتر به معجم الادباء ج 2 و فهرست آن رجوع شود.
گرگستانلغتنامه دهخداگرگستان . [ گ ُ گ ِ ] (اِخ ) به نام اصلی آن «گزستان » مراجعه شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
لگزستانلغتنامه دهخدالگزستان . [ ل َ زِ ](اِخ ) نام ولایتی در حوالی دربند شروان واقع در قفقاز امروزی محل ّ توقف طایفه ٔ لزگی یا لگزی ها : بعد از فراغت از کار آذربایجان و اران به دربند شروان رفتند (مغول ) و بلاد آن را گرفته و جز قلعه ای که پناهگاه امیر آن حدود بود محلی سالم