گسستنیلغتنامه دهخداگسستنی . [ گ ُ س َس ْ ت َ ] (ص لیاقت ) قابل گسستن .درخور قطع شدن و پاره گردیدن . رجوع به گسستن شود.
شستنیلغتنامه دهخداشستنی . [ ش ُ ت َ ] (ص لیاقت ، اِ) هر چیزی قابل شستن و سزاوار شستن . || آبی که در شستشو بکار می برند. (ناظم الاطباء).
دست شستنیلغتنامه دهخدادست شستنی . [ دَ ش ُ ت َ ] (اِ مرکب ) آنچه برای شستن دست بکار برند، و هر آب آغشته شده به سدر و یا چوبک جهت شستشوی . (ناظم الاطباء): غاسول ، غسلة، مطراة؛ دست شستنی پرورده ٔ در خوشبویها. (منتهی الارب ).
ناگسستنیلغتنامه دهخداناگسستنی . [ گ ُ س َس ْ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل انقطاع . پاره ناشدنی . جداناکردنی . که گسیختنی نیست . مقابل گسستنی . رجوع به گسستنی شود.
ممزقلغتنامه دهخداممزق . [ م ُ م َزْ زَ ] (ع مص ) جامه پاره کردن . (منتهی الارب ). پاره کردن . (ناظم الاطباء). تمزیق . (منتهی الارب ). پاره کردن و دریدن . مَزق . مصدر میمی است . (از اقرب الموارد) : مزقناهم کل ممزق (قرآن 19/34)؛ ایشان را
ناگسستنیلغتنامه دهخداناگسستنی . [ گ ُ س َس ْ ت َ ] (ص لیاقت ) غیرقابل انقطاع . پاره ناشدنی . جداناکردنی . که گسیختنی نیست . مقابل گسستنی . رجوع به گسستنی شود.