صلدحلغتنامه دهخداصلدح . [ ص َ دَ ] (ع ص ، اِ) سنگ پهن . (منتهی الارب ). الحجر العریض . (اقرب الموارد).
صلداءةلغتنامه دهخداصلداءة. [ ص ِ ءَ ] (ع ص ، اِ) زمین درشت نیک سخت . (منتهی الارب ). رجوع به صلداء شود.