شادباشفرهنگ فارسی عمید۱. تبریک؛ تهنیت.۲. (اسم) [قدیمی] روز بیستوششم از ماههای فلکی.⟨ شادباش گفتن: خوشباش گفتن؛ تبریک و تهنیت گفتن.
گشادبازیفرهنگ فارسی عمید۱. افراط.۲. اسراف.۳. ولخرجی.۴. در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود.
گشادبازیلغتنامه دهخداگشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
گشادبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِ.) وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی ، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن .
مسرففرهنگ مترادف و متضاداسرافکننده، اسرافگر، اسرافگرا، اسرافکار، بادبهدست، متلف، خراج، گشادباز، مبذر، ولخرج ≠ مقتصد
پی فراخلغتنامه دهخداپی فراخ . [ پ َ / پ ِ ف َ ] (ص مرکب ) تندرو مفرط. گشادباز : بشهری که داور بود پی فراخ شود دخل بر نانوا خشک شاخ .نظامی .
مسرفلغتنامه دهخدامسرف . [ م ُرِ ] (ع ص ) تجاوزکننده از حد. افراطکننده . (از اقرب الموارد). گزافه کار. مفرط. زیاده رو. از حد درگذرنده و گزاف کار. (دهار). || آن که در ارتکاب گناهان و خطاها و اثمها زیاده روی کند. (از اقرب الموارد) : اًِن اﷲ لایهدی ة من هو مسرف کذاب . (قرآ
بازلغتنامه دهخداباز. (فعل امر) امر به بازی کردن ، یعنی بباز و بازی کن . (برهان ) (دِمزن ). صیغه ٔ امر از باختن و بازیدن . (غیاث ). امر به باختن . (رشیدی ). امر از بازیدن است . (جهانگیری ) (شعوری ج 1 ورق 165). || (نف مرخم ) م
گشادبازیفرهنگ فارسی عمید۱. افراط.۲. اسراف.۳. ولخرجی.۴. در بازی نرد، به جا گذاشتن مهرۀ تک در خانۀ نرد که ممکن است کشته شود.
گشادبازی کردنلغتنامه دهخداگشادبازی کردن . [ گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) اسراف کردن . خرج کردن به گزاف . || قسمی باختن شطرنج که مهره ها بیشتر طاق باشد.
گشادبازیلغتنامه دهخداگشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
گشادبازیفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِ.) وضع یا عمل نسنجیده و همراه با بی احتیاطی ، به ویژه بی حساب و کتاب خرج کردن و حساب دخل و خرج و سود و زیان خود را نداشتن .