لغتنامه دهخدا
منکشف . [ م ُ ک َ ش ِ ] (ع ص ) واشونده و گشاده . (غیاث ) (آنندراج ). آشکارشده . فاش شده . کشف شده و آشکارشده و ظاهر و نمایان شده . (ناظم الاطباء). پیدا. گشاده . ظاهرشده .(یادداشت مرحوم دهخدا) : آفتاب یقین از حجاب شبهت و نقاب ریبت منکشف شود. (سندبادنامه