گشنهلغتنامه دهخداگشنه . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (ص ) گسن . گسنه .گرسنه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گرسنه . (برهان )(جهانگیری ). گرسنه و گسنه . (آنندراج ) : پس باد را بفرمود تا آن بساط را بنهاد و خانه ٔ مکه را طواف کرد... پس از مکه بگذشت
گرمخانه 2saunaواژههای مصوب فرهنگستاناتاقی ویژه با حرارت زیاد که ورزشکاران و افراد عادی معمولاً برای کاهش وزن از آن استفاده میکنند
تاسهکِشpurse seiner, seine boat, seiner, purse boatواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شناور ماهیگیری که تاسه به پاشنۀ آن متصل میشود
تاسهpurse seine, purse, seine, purse net, seine netواژههای مصوب فرهنگستاننوعی تور ماهیگیری که با بسته شدن بخش انتهایی، به یک کیسه بدل میشود و ماهیان و دیگر آبزیان نمیتوانند از آن خارج شوند
گشنهمانیstarvationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی ناشی از محرومیت از غذا که به کمبود انرژی و مواد مغذی و درنتیجه اختلال در سوختوساز و رشد و کاهش شدید وزن و درنهایت مرگ منجر میشود
گشنه کانلغتنامه دهخداگشنه کان . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ).
گشنه رودلغتنامه دهخداگشنه رود.[ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 56هزارگزی جنوب معلم کلایه و 33هزارگزی راه عمومی . کوهستان و دارای 260 تن سکنه است . آب آن
گشنه کانلغتنامه دهخداگشنه کان .[ گ ُ ن َ ] (اِخ ) پنج فرسنگی مشرق شیراز محصول شتوی آن دیمی است و صیفی آن از آب چاه اندک شور و تنباکوی آن شهرتی دارد. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 194).
گسنلغتنامه دهخداگسن . [ گ ُ ] (اِ) گرسنگی که در مقابل سیری است . (برهان ). رجوع به گرسنه و گشنه و گسنه شود.
کمجانیinanitionواژههای مصوب فرهنگستانضعف و تحلیل جسمانی شدید و کاهش وزن بهعلت گشنهمانی یا عدم جذب غذا
گشتهلغتنامه دهخداگشته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ص ) گرسنه .(ناظم الاطباء). مصحف گشنه است که معنی گرسنه دهد.
گدافرهنگ فارسی معین(گَ یا گِ) (ص .) سایل ، دریوزه گر. ؛~ی سامره کنایه از: گدای بسیار سمج . ؛ ~گشنه بسیار فقیر.
گشنه کانلغتنامه دهخداگشنه کان . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است یک فرسنگی مغرب اصطهبانات . (فارسنامه ٔ ناصری ).
گشنه رودلغتنامه دهخداگشنه رود.[ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 56هزارگزی جنوب معلم کلایه و 33هزارگزی راه عمومی . کوهستان و دارای 260 تن سکنه است . آب آن
گشنه کانلغتنامه دهخداگشنه کان .[ گ ُ ن َ ] (اِخ ) پنج فرسنگی مشرق شیراز محصول شتوی آن دیمی است و صیفی آن از آب چاه اندک شور و تنباکوی آن شهرتی دارد. (فارسنامه ٔ ناصری گفتار دوم ص 194).
گشنهمانیstarvationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی ناشی از محرومیت از غذا که به کمبود انرژی و مواد مغذی و درنتیجه اختلال در سوختوساز و رشد و کاهش شدید وزن و درنهایت مرگ منجر میشود
گشنهمانی یاختهایcell starvationواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن یاختههای بدن دچار کمبود مواد مغذی میشوند