لغتنامه دهخدا
گلانیدن . [ گ ُ دَ ] (مص ) در گناباد گلیدن و گلاندن (غلطانیدن ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). «گنابادی ». تکانیدن و افشاندن دامن جامه و قالی و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ) : سحرگه باد برگ گل گلان است ز درد آن فغان بلبلان است . <p class="