گلاویزفرهنگ فارسی عمیدآویخته؛ آویزان.⟨ گلاویز شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] با هم دست به یخه شدن؛ گریبان یکدیگر را گرفتن؛ به همآویختن دو نفر هنگام زدوخورد یا کشتی گرفتن.
گلاویزلغتنامه دهخداگلاویز. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) گل آویز که برای زینت کاشته میشود و رنگ قرمز مخصوص دارد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 232). رجوع به هرمزدنامه ٔ پورداود ص 220 و 221 شود.
گلاویزواژهنامه آزادباهم در گیر شدن، بر روی هم زدن، دیدم دو گنجشک باهم گلاویز شدند و گربه یی هردو را بلعید
برگهای فراهمwhorled leaves, verticillate leavesواژههای مصوب فرهنگستانسه یا چند برگ که بر روی یک گره قرار دارند
برگهای متناوبalternate leavesواژههای مصوب فرهنگستانبرگهایی که شیوۀ قرار گرفتن آنها بر روی ساقه به نحوی است که هر دو برگ پشتسرهم بر روی یک خط مستقیم نیستند
چلیپاوشلغتنامه دهخداچلیپاوش . [ چ َ وَ ] (ص مرکب ) چلیپاوار. صلیب مانند. به شکل خاج .- زلف چلیپاوش ؛ کنایه از زلف پرچین وشکن . زلف خم اندرخم و شکن درشکن : حلقه ٔ آن جعد او سلسله جنبان کیست زلف چلیپاوشش آفت ایمان کیست . <p class="au
گلاویز شدنلغتنامه دهخداگلاویز شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست به یقه شدن . دست به گریبان شدن با کسی . درآویختن با کسی . رجوع به گل آویز شود.
گلاویز شدنلغتنامه دهخداگلاویز شدن . [ گ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دست به یقه شدن . دست به گریبان شدن با کسی . درآویختن با کسی . رجوع به گل آویز شود.