گلخانلغتنامه دهخداگلخان . [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ ارداک شهرستان مشهد واقع در 82 هزارگزی شمال باختری مشهد. هوای آن معتدل و دارای 248 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مال
گلخانواژهنامه آزادگیلیخان، شهری باستانی و احتمالا اشکانی و در بین تبریز و منطقه گونئی (محال شبستر و اطراف) بوده است.
لخنلغتنامه دهخدالخن . [ ل َ خ َ ] (ع مص ) گنده و بدبوی گشتن مشک و جز آن . (منتهی الارب ). گنده شدن مشک . (تاج المصادر). || تباه گردیدن لوز. (منتهی الارب ). پوسیده شدن مغز. (تاج المصادر). || (اِمص ) گندگی شرم . || گندگی بن ران . || درشتی سخن . (منتهی الارب ).
لخنلغتنامه دهخدالخن . [ ل َ] (ع اِ) سپیدی که در غلاف سر نره ٔ کودک ختنه ناکرده باشد. || سپیدی نره ٔ خر. (منتهی الارب ).
گلخنلغتنامه دهخداگلخن . [ گ ُ خ َ ] (اِ مرکب ) (از: گل = کردی کل ، حرارت ، جوش + خن ، خانه ، پسوند مکان ) گلخان ، کردی کول خن (بخاری )، طبری گولخوم . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آتشگاه حمام را گویند، و معنی ترکیبی این آتشخانه باشد چه گل به معنی اخگر آتش و خن خانه ٔ زیرزمین را گویند. (بره
گلخانهفرهنگ فارسی عمیدمحل مخصوصی با سقف و دیوارهای شیشهای که در زمستان برای نگهداری گلها در خانه یا باغ درست میکنند.
گلخانهلغتنامه دهخداگلخانه . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 18500گزی جنوب خاور نقده و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ نقده به مهاباد. دره و باتلاقی و هوای آن معتدل است و <span class="hl" di
گلخانهفرهنگ فارسی معین( ~ . نِ) (اِ.) جایی برای پرورش گل به ویژه جای سرپوشیده ای با گرما و روشنایی مناسب و کمابیش ثابت .
گولخلغتنامه دهخداگولخ . [ ل َ ] (اِ) گولخن . گولخ . کولخ . گلخان . گولخان . گلخن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گلخن که آتشگاه حمام است . (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ جهانگیری )تون حمام . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) : چون گولخ است قوافی قصیده چون گلشن
گولخنلغتنامه دهخداگولخن . [ خ َ ] (اِ مرکب ) گولخ . گولخ . گلخن . گلخان . گولخان . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ دکتر معین ). گلخن حمام . (فرهنگ شعوری ). گلخن حمام است که آتشگاه است . (انجمن آرای ناصری ) : صد جان فدای یار من ، او تاج من دستار من جنت ز من غیرت برد، گر درر
گلخنلغتنامه دهخداگلخن . [ گ ُ خ َ ] (اِ مرکب ) (از: گل = کردی کل ، حرارت ، جوش + خن ، خانه ، پسوند مکان ) گلخان ، کردی کول خن (بخاری )، طبری گولخوم . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آتشگاه حمام را گویند، و معنی ترکیبی این آتشخانه باشد چه گل به معنی اخگر آتش و خن خانه ٔ زیرزمین را گویند. (بره
گلخانهفرهنگ فارسی عمیدمحل مخصوصی با سقف و دیوارهای شیشهای که در زمستان برای نگهداری گلها در خانه یا باغ درست میکنند.
گلخانهلغتنامه دهخداگلخانه . [ گ ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز شهرستان ارومیه واقع در 18500گزی جنوب خاور نقده و 6هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ نقده به مهاباد. دره و باتلاقی و هوای آن معتدل است و <span class="hl" di
گلخانه سرلغتنامه دهخداگلخانه سر. [ گ ُ ن َ س َ ] (اِخ ) از ییلاقات توابع و دهات تنکابن است . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 145).