گلنگبینلغتنامه دهخداگلنگبین . [ گ ُ ل َ گ ُ / گ َ ] (اِ مرکب ) (از: گل + انگبین ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ترکیبی باشدمانند گلقند، لیکن تفاوت آن است که گلقند را از گل و قند سازند و گلنگبین . را از گل و انگبین که عسل باشد. (از برهان ). گلنگبین . گل و انگ
لنبانلغتنامه دهخدالنبان . [ لَم ْ ](ص ، اِ) زنی را گویند که از قحبگی و فاحشگی گذشته به قیادت و قوادگی مشغول باشد. یعنی کنیزها و دخترخانها به هم رساند و به قحبگی اندازد. (برهان ). صاحب آنندراج گوید: لنبان ترکیبی است از لَن به معنی آلت تناسل رجال و دیگر بان که افاده ٔ معنی محافظ و نگهبان و مراقب
لنبانلغتنامه دهخدالنبان . [ لُم ْ ] (اِخ ) نام محله ای به اصفهان . نام محلتی در مرکز اسپاهان . رفیعالدین شاعر ازآنجاست . یاقوت گوید: ده بزرگی است به اصفهان و آن را دروازه ای باشد که بدان شهرت یافته (و هنوز برجاست ). کمال اسماعیل در مدح رئیس لنبان گفته : تا زبانم به
لنبانفرهنگ فارسی عمیدزن بدکار که پیر شده باشد و زنهای دیگر را به فحشا و بیعفتی وادار کند: ◻︎ به خود گفتم عجب نَبْوَد که نفرت / کنند از صحبت لنبان لبیبان (نزاری: لغتنامه: لنبان).
گل قندفرهنگ فارسی معین( ~ . قَ) [ فا - معر. ] (اِمر.) نوعی مربا که از برگ های گل سرخ و شکر (یا قند) در آفتاب پرورش دهند و آن به منظور تقویت و لینت مزاج تجویز می شده ، گلشکر، گلنگبین .
گلقندلغتنامه دهخداگلقند. [ گ ُ ق َ ] (اِ مرکب ) نام اصلی گلشکری که در آفتاب تربیت یافته باشد نه بر آتش . و آنرا گلشکر و گلنگبین نیز گویند. (میزان الادویه ص 357). مربای گل سرخ که با قند ساخته باشند. (ناظم الاطباء) : قرص لیموی و گوارش
حب الصنوبرالکبارلغتنامه دهخداحب الصنوبرالکبار. [ ح َب ْ بُص ْ ص َ ن َ ب َ رِل ْ ک ِ ] (ع اِ مرکب ) چلغوزه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). جِلوز. صاحب اختیارات گوید: چلغوزه است و درخت آن کوچکتر از حب صنوبر صغار بود و از سیستان خیزد و درخت وی را سوسن (؟) خوانند و طبیعت چلغوزه گرم بود در اول و گویند در دوم و گویند