گلوبینفرهنگ فارسی عمیدپروتئینی نامحلول در آب و محلول در اسید و قلیا که با هماتین ترکیب میشود و هموگلوبین را میسازد.
لوبینلغتنامه دهخدالوبین . (اِخ ) نام قصبه ای در 48هزارگزی جنوب شرقی موستار در سنجاق هرزگوین به بوسنی . (قاموس الاعلام ترکی ).
گوستاو لوبونلغتنامه دهخداگوستاو لوبون . [ ل ُ بُن ْ ] (اِخ ) یکی از دانشمندان به نام فرانسه که در سال 1841 م . در شهر نوژان ل ُ روترو مرکز ایالت اوراِلوار در فرانسه متولد شد و در 9 دسامبر 1931 (<span
لوبانلغتنامه دهخدالوبان . (ع مص ) لُوب . لَواب . تشنه شدن . (تاج المصادر). گرد گشتن تشنه حوالی آب بی آنکه برسد آن را. (منتهی الارب ).
هموگلبینلغتنامه دهخداهموگلبین . [ هَِ م ُ گْل ُ / گ ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ٔ آهن دار قرمزرنگ گلبولهای سرخ خون . (فرهنگ فرانسه به فارسی نفیسی ). که مرکب از هماتین و گلوبین است . (از گیاه شناسی ثابتی ص 79).
هموگلوبینفرهنگ فارسی عمیدمادۀ سرخرنگ گلبولهای قرمز خون که دارای آهن است واکسیژن را از ششها به سلولهای بدن میرساند.
هموگلوبینفرهنگ فارسی معین(هِ گُ لُ) [ فر. ] (اِ.) یکی از رنگ دانه های تنفسی است که در خون مهره داران و معدودی از بی مهرگان وجود دارد.