گلچینفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که گل میچیند.۲. (صفت) بهترین چیزی که از میان چند چیز انتخاب شده باشد؛ برگزیده؛ انتخابشده.⟨ گلچین کردن: (مصدر متعدی) [مجاز] برگزیدن؛ انتخاب کردن.
گلچینفرهنگ فارسی معین( ~ .) (اِ.) 1 - کسی که گل می چیند. 2 - آن چه از میان یک مجموعه انتخاب شده است .
گلچینفرهنگ نامها(تلفظ: gol čin) آنکه گل میچیند ، گل چیننده ؛ (به مجاز) آن که از بین یک مجموعه بهترین را انتخاب میکند؛ (به مجاز) ویژگی آن که از بین یک مجموعه به عنوان بهترین انتخاب شده باشد ، برگزیده ، منتخب .
موتور میللنگبلندlong block engineواژههای مصوب فرهنگستانموتوری که هم طول بدنه و هم طول میللنگ آن در قیاس با موتورهای چهارسیلندر خطی و موتورهای خورجینی بلندتر است
کاوند لاگینLuggin probeواژههای مصوب فرهنگستانلولۀ مویین کوچکی که از برقکاف پُر شده باشد و، با قرار گرفتن در نزدیکی سطح فلز، بین فلز موردمطالعه و الکترود مرجع مسیر هدایت یونی برقرار کند متـ . لولۀ مویین لاگینـ هابر Luggin-Haber capillary
گلچین گلچین رفتنلغتنامه دهخداگلچین گلچین رفتن . [ گ ُ گ ُ رَ ت َ ] (مص مرکب )آهسته و به تفرج رفتن . به تأنی و به آرامی رفتن .
گلچین کردنلغتنامه دهخداگلچین کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نیکوها را گزیدن . برگزیدن نیکوترها. گزیدن خوب . انتخاب . اجتباء.
گلچین گلچین رفتنلغتنامه دهخداگلچین گلچین رفتن . [ گ ُ گ ُ رَ ت َ ] (مص مرکب )آهسته و به تفرج رفتن . به تأنی و به آرامی رفتن .
دفتر گلچینscrapbookواژههای مصوب فرهنگستاندفتری برای چسباندن بریدة جراید یا تصاویر بهمنظور جمعآوری و نگهداری