لغتنامه دهخدا
کفتن . [ ک َ ت َ ] (مص ) ازهم باز شدن . (برهان ). شکافته شدن و جدا شدن و از هم بازشدن . (ناظم الاطباء). از هم باز شدن . شکافته شدن .(فرهنگ فارسی معین ). کافته شدن . شکافتن . ترکیدن . غاچ خوردن . ترک برداشتن . (یادداشت مؤلف ) : چو زد تیغ بر فرق آن