گورستانلغتنامه دهخداگورستان . [ رِ ] (اِ مرکب ) قبرستان . (آنندراج ). مرزغن . مرغزن . (برهان ). بَلَد. جَبّان . جَبّانة. (منتهی الارب ). مقبرة [ م َ ب َ رَ / م ُ ب َ رَ / م َ ب ِ رَ ] . (ترجمان القرآن ) (دهار)(منتهی الارب ). مَق
گورستانفرهنگ فارسی عمیدجایی که مردگان را زیر خاک میکنند؛ سرزمینی که در آن گور بسیار باشد؛ قبرستان؛ وادی خاموشان.
ورستانلغتنامه دهخداورستان . [ وَ رَ ] (اِ) امت پیغمبر را گویند مطلقاً از هر پیغمبر که باشد. (برهان ). پیرو پیغمبر و امت پیغمبر و ورشنان و حواری پیغمبر هر پیغمبری که باشد. وَرِستان . (ناظم الاطباء). مصحف برروشنان .
ورستانلغتنامه دهخداورستان . [ وَ رِ ] (اِ) امت . (سروری ). امت پیغمبر. (آنندراج ) (برهان ). و به این معنی با شین نقطه دار و نون هم آمده است . (برهان )(آنندراج ). مصحف برروشنان . رجوع به وَرَستان شود.
ورشتانلغتنامه دهخداورشتان . [ وُ رَ ] (اِ) تبدیل فرستادن است ، فاء و واء با یکدیگر بدل شده و در اصل فرستادن و فرشتان مخفف فرستادگان است یعنی پیغمبران و فرسته و فرشته نیز یک معنی دارد. (انجمن آرا) (آنندراج ). برروشنان . رجوع به برروشنان شود.
گل گورستانلغتنامه دهخداگل گورستان . [ گ ُ ل ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سماروغ . (آنندراج ). اقحوان است چون در گورستان بسیار روید. (شعوری ج 2 ورق 323).
گل گورستانلغتنامه دهخداگل گورستان . [ گ ُ ل ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سماروغ . (آنندراج ). اقحوان است چون در گورستان بسیار روید. (شعوری ج 2 ورق 323).
گورستان چندآیینیmixed cemeteryواژههای مصوب فرهنگستانگورستانی که گورهای آن نشان از آیینهای مختلف داشته باشد
گورستان شاهیRoyal Cemeteryواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای در جنوب میانرودان دارای 2500 آرامگاه متعلق به اواخر سلسلههای آغازین تا سلسلۀ سوم اور
گورستان شهریurban cemeteryواژههای مصوب فرهنگستانگورستانی معمولاً بزرگ که غالباً در داخل یا نزدیک شهر قرار دارد
گورستان چندآیینیmixed cemeteryواژههای مصوب فرهنگستانگورستانی که گورهای آن نشان از آیینهای مختلف داشته باشد
گورستان شاهیRoyal Cemeteryواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای در جنوب میانرودان دارای 2500 آرامگاه متعلق به اواخر سلسلههای آغازین تا سلسلۀ سوم اور
گورستان شهریurban cemeteryواژههای مصوب فرهنگستانگورستانی معمولاً بزرگ که غالباً در داخل یا نزدیک شهر قرار دارد
گل گورستانلغتنامه دهخداگل گورستان . [ گ ُ ل ِ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سماروغ . (آنندراج ). اقحوان است چون در گورستان بسیار روید. (شعوری ج 2 ورق 323).
مدار گورستانgraveyard orbitواژههای مصوب فرهنگستانمداری که در آن ماهوارهها، بهویژه ماهوارههای زمینهمگام، در پایان عمر عملیاتی خود قرار میگیرند تا به مرور به جوّ زمین برسند و از بین بروند