فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) از اعضای بدن که آلت شنیدن است و بهوسیلۀ آن صداها درک میشود و از سه قسمت تشکیل شده گوشخارجی، میانی و درونی.۲. = گوشه۳. [عامیانه، مجاز] جاسوس.۴. [قدیمی، مجاز] منتظر؛ مراقب.⟨ گوشبهدر داشتن: [قدیمی، مجاز] منتظر بودن: ◻︎ گوش دلم بر در است، تا چه بیاید خبر