گولانجلغتنامه دهخداگولانج . (اِ) گولاج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). حلوائی است که آن را لابرلا میگویند. (فرهنگ اسدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ). حلوائی باشد که آن را لابرلا گویند و شیرازیان گولاج خوانند. (سروری ) : گولانج و گوشت و گرده و گوزاب و گادنی گرمابه و گ
ویلانجلغتنامه دهخداویلانج .[ ] (اِ) با لام و الف و نون و جیم و حرکت غیرمعلوم ، مطلق حلوا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). شیرینی .
هولانگیزفرهنگ مترادف و متضاددهشتناک، دهشتانگیز، دهشتزا، دهشتافزا، مدهش، موحش، مهیب، وحشتناک، وحشتزا، هایل، هراسانگیز، هولآور، هولناک
لولانجلغتنامه دهخدالولانج . [ ل َ / لُو ] (اِ) بی شک همان گولانج است که به تصحیف خوانده اند و گولانج حلوائی است . رجوع به گولانج شود. لابرلا. (آنندراج ) (برهان ). لولانچ . (برهان ).
کولاجلغتنامه دهخداکولاج . (اِ) حلوایی است که آن را لا بر لای گویند. (آنندراج ). قسمی از حلوا. (ناظم الاطباء). و رجوع به کولانج و گولانج شود.