گویچهلغتنامه دهخداگویچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) گوی کوچک . گوی خرد. گویک . گوچه . رجوع به گوچه شود. || در تداول علمی آن را بجای گلبول به کار برند. رجوع به گلبول شود.
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
واگوییcalling outواژههای مصوب فرهنگستانبازخوانی دادههای گفتاری بهوسیلۀ خدمه یا ناظر زمینی برای کمک به خلبان یا دیگر خدمه
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه
کار اصطلاحشناسی موردی،واژهگزینی موردیad hoc terminology workواژههای مصوب فرهنگستانحل مسائل جاری اصطلاحشناسی نظیر جستوجوی واژههای جدید و معادلها و مترادفها
گویچه 1ballotini, glass beads, glass balls, glass ballotini, balls of glassواژههای مصوب فرهنگستانهریک از کرههای شیشهای شفاف بسیار کوچک در اندازههای مختلف که در پوشرنگها برای بازتابش نور، در لاستیکها برای پخت و در پلاستیکها برای جلوگیری از جمعشدگی به کار میرود متـ . گویچۀ شیشهای
گویچهایستیcytostasis 1واژههای مصوب فرهنگستانانسداد مویرگها براثر کند شدن حرکت گویچههای خون و انباشت آنها در مراحل اولیۀ التهاب
گویچهیخice pellets 2واژههای مصوب فرهنگستاندانههای گرد و شفاف یخ، حاصل از یخ بستن قطرههای باران یا دوباره یخ بستن پرکهای برف آبشده در نزدیکی سطح زمین
سرخگویچهسازیerythropoiesis, erythrocytopoiesisواژههای مصوب فرهنگستانتولید و ساختن سرخگویچه متـ . سرخگویچهزایی erythrogenesis
خارگویچهacanthocyte, acanthrocyte, spur cellواژههای مصوب فرهنگستانسرخگویچهای که بر روی آن پنج تا ده برجستگی با طولهای متفاوت و توزیع نامنظم وجود دارد