لغتنامه دهخدا
گویک . [ ی َ ] (اِ مصغر) گوی کوچک . گوی خرد. گویچه . || تکمه ٔ گوی گریبان . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ شعوری ) (آنندراج ). گوی گریبان و گوی که بر سر ازار بندند. و گوی که بر سر فرج باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ) : سیلی خورد از گویک زهدانی خاتون