گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه . رودکی .هموار خواهی کرد گیتی را
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir=
آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
گیتیافروزفرهنگ نامها(تلفظ: giti afruz) روشن کنندهی دنیا ، فروزندهی دنیا ؛ کنایه از آفتاب ؛ (به مجاز) زیبا رو .
گیتینوشفرهنگ نامها(تلفظ: giti nuš) [گیتی + نوش =(در قدیم) بیمرگی ، زندگی] جهانِ بی مرگی ؛ (به مجاز) شخص (زن) دارای عمر طولانی و بلند ؛ (به مجاز) ماندنی .
عللافرهنگ فارسی عمیدبانگ؛ فریاد؛ شوروغوغا؛ هیاهو: ◻︎ گر چو ما گیتی مجبور قضاوقدر است / پس چرا از ما بر گیتی چندین عللاست (مسعودسعد: ۸۵).
گیتی آراییدنلغتنامه دهخداگیتی آراییدن . [ دَ ] (مص مرکب ) آراستن گیتی . آرایش کردن گیتی . رجوع به گیتی آراستن شود.
گیتی آفریدنلغتنامه دهخداگیتی آفریدن . [ ف َ دَ ] (مص مرکب ) خلق کردن گیتی . به وجود آوردن گیتی . ایجاد و خلقت گیتی .
گورگیتیلغتنامه دهخداگورگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در54000 گزی شمال خاوری بافت ، سر راه مالرو شرینک به جواران . کوهستانی و سردسیر و سکنه ٔ آن 100 تن و آب آن از رودخانه است . محصول آن غلات و
سرمه ٔ گیتیلغتنامه دهخداسرمه ٔ گیتی . [ س ُ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شب . (رشیدی ).
گل گیتیلغتنامه دهخداگل گیتی . [ گ ُ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پهلوی ، گیتیک . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گل زمین . || نوعی از گل که برگهای آن از هر طرف سه خار دارد و آن دو نوع میشود سفید و زرد. (برهان ) (آنندراج ). || گل پیاده گلی که آنرا درخت و بوته ٔ بزرگ نباشد، همچو: بنفشه و نرگس وسوس
گنبد گیتیلغتنامه دهخداگنبد گیتی . [ گُم ْ ب َ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است : هر کس که بداند و بداند که بدانداسب شرف از گنبد گیتی بجهاند.