گیتی نوردلغتنامه دهخداگیتی نورد. [ ن َ وَ ] (نف مرکب ) جهانگرد. چه گیتی به معنی جهان و نوردیدن به معنی گردیدن است . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سیاح . رحاله . جهان پیما. || کنایه از آفتاب . (انجمن آرا) (بهار عجم ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (مؤید ال
آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
نوترینوی تاؤtau neutrinoواژههای مصوب فرهنگستانذرهای که به همراه تاؤ، نسل سوم لپتونها را تشکیل میدهد و در طبیعت فقط بهصورت چپگرد وجود دارد
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
گیتی نوردیدنلغتنامه دهخداگیتی نوردیدن . [ ن َ وَ دی دَ ] (مص مرکب ) گردیدن در گیتی . گیتی را سیاحت کردن و زیر پای گذاردن . رجوع به گیتی نورد و گیتی نوردی شود.
گیتی نوردیلغتنامه دهخداگیتی نوردی . [ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) عمل گیتی نورد. جهان نوردی و رجوع به گیتی نورد شود : جهان پیمایش از گیتی نوردی گرو برده ز چرخ لاجوردی .نظامی .
گنبد گیتی نوردلغتنامه دهخداگنبد گیتی نورد. [گُم ْ ب َ دِ ن َ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به معنی گنبد فیروزه باشد که کنایه از آسمان است . (برهان ).
رحالهلغتنامه دهخدارحاله . [ رَح ْ حا ل َ ] (ع ص ) جهان پیما. جهان گرد. جهان نورد. گیتی نورد. (یادداشت مؤلف ).
گیهان نوردلغتنامه دهخداگیهان نورد. [ گ َ / گ ِ ن َ وَ ] (نف مرکب ) گیتی نورد. گردنده ٔ گیتی . که بگرددعالم را. که جهان را درنوردد و طی کند : آفتابی خسروا تیغ تو تیغ آفتاب مرکب گیهان نوردت آسمان مستدیر. سوزنی .</
عنان تافتهلغتنامه دهخداعنان تافته . [ ع ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) منهزم . بهزیمت . پشت بداده . || بازگشته . بازآمده : سوی لشکر آمد عنان تافته مرادی طلب کرده نایافته . نظامی . || درآمده . روی آورده (بقصد
آبخوردلغتنامه دهخداآبخورد. [ خوَرْ / خُرْ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) مخفف آب خوردن : درخت ارچه سبزش کند آبخوردشود نیز زافزونی آب زرد. امیرخسرو دهلوی . || (اِ مرکب ) قسمت . نصیب :<
آبخوردفرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] نصیب؛ قسمت؛ روزی: ◻︎ جان شد اینجا چه خاک بیزد تن / کآبخوردش ز خاکدان برخاست (خاقانی: ۶۱).۲. کنار رودخانه، تالاب، سرچشمه، و محلی که از آنجا آب بردارند یا آب بخورند: ◻︎ در او نیست روینده را آبخورد / که گرماش گرم است و سرماش سرد (نظامی۶: ۱۱۱۴).۳. [مجاز] مقام؛ منزل؛ جایگاه.۴.
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه . رودکی .هموار خواهی کرد گیتی را
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir=
گورگیتیلغتنامه دهخداگورگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان رابر بخش بافت شهرستان سیرجان واقع در54000 گزی شمال خاوری بافت ، سر راه مالرو شرینک به جواران . کوهستانی و سردسیر و سکنه ٔ آن 100 تن و آب آن از رودخانه است . محصول آن غلات و
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِ) جهان . کره ٔ زمین . عالم سفلی . (از برهان قاطع) (از بهار عجم ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کره ٔ خاکی . کره ٔ ارض : ایا خورشید سالاران گیتی سوار رزم ساز و گرد نستوه . رودکی .هموار خواهی کرد گیتی را
گیتیلغتنامه دهخداگیتی . (اِخ ) دهی است از دهستان درختگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 37هزارگزی شمال خاوری کرمان و2هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به کرمان . محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنه ٔ آن <span class="hl" dir=
سرمه ٔ گیتیلغتنامه دهخداسرمه ٔ گیتی . [ س ُ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شب . (رشیدی ).