یادگارلغتنامه دهخدایادگار. (اِخ ) دهی است از بخش تربت جام شهرستان مشهد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
یادگارلغتنامه دهخدایادگار. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع در هزار متری جنوب کشف رود. با 400 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
یادگارلغتنامه دهخدایادگار. (اِخ ) میرزایادگار ناصر. از سرداران هندی معاصر چند تن از سلسله ٔ سلاطین هند و افغان از قبیل محمد همایون پادشاه ، شیرشاه ، اسلام شاه ، فیروزشاه ، عادل شاه ، که در حدود قرن دهم هجری فرمانروائی داشته اند. رجوع به تاریخ شادی معروف به تاریخ سلاطین افاغنه شود.
یادگارلغتنامه دهخدایادگار. (اِخ ) یکی از خانان خیوه که در حدود سال 1126 هَ. ق . مطابق 1714 م . در خوارزم حکومت میکرد و خانان خیوه دسته ای از ازبکان اند که پس از هرج و مرج اواخر عهد تیموریان تحت امر محمد شیبانی خیوه را نیز مانند
یادگارلغتنامه دهخدایادگار. [ دْ / دِ ] (اِ مرکب ) اثر. نشان . (غیاث اللغات ). هر چیزی که از کسی یادآوری می کند و شخص را به یاد وی می اندازد.(ناظم الاطباء). نشان خیر که از کسی باقی بماند. (آنندراج ).آنچه کسی برای تذکار خود باقی می گذارد و آنچه از اشخاص بر جای می
حذارلغتنامه دهخداحذار. [ ح َ رِ ] (ع اِ فعل ) پرهیز کن ! (دهار). بپرهیز! بترس ! الحذر! - حَذارِ حَذارِ ؛ تأکید است در حث به پرهیز.
حذارلغتنامه دهخداحذار. [ ح ِ ] (ع مص ) ترسیدن . (غیاث ). حذر کردن . پرهیز کردن . || محاذرة. با یکدیگر تخویف نمودن .
حذارلغتنامه دهخداحذار. [ ح ُ ] (اِخ ) پدر ربیعةبن حذار است که جوانمردی بوده است . || (ذو...) از قبیله ٔ الهان بن مالک است . (منتهی الارب ).
یادگاربیکلغتنامه دهخدایادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) (میرزا...) محمدبن میرزا سلطان محمدبن میرزا بایسنغربن معین الدین شاهرخ بن تیمور. در تاریخ 873 که سلطان ابوسعید را کشتند وی باتفاق اوزون حسن به حکومت خراسان برقرارشد و دو سال بعد از آن در سنه ٔ <span class="hl" dir="l
یادگاربیکلغتنامه دهخدایادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) پسر حسن سلطان شاعر است و این بیت ازوست : فلک تلافی یک دیدن تو نتواندهزار سال اگر فکر انتقام کند.(ترجمه ٔ تذکره ٔ مجمع الخواص ص 69).
یادگاربیکلغتنامه دهخدایادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) متخلص به سیفی شاعر بود در تذکره ٔ دولتشاه آمده است : امیر یادگار بیک طاب ثراه ، از جمله امیرزادگان حضرت صاحبقرانی و شاهرخی بود و بروزگار شاهرخ سلطان نیز صاحب منصب و مرتبه و مردی خوشگوی و لطیف طبع بود و بروزگار شاهرخ سلطان امارت موروث را به فضل مکتسب
یادگارلولغتنامه دهخدایادگارلو. (اِخ ) دهی است از بخش سلدوز شهرستان ارومیه . دارای 376 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یادگاریلغتنامه دهخدایادگاری . [ دْ / دِ ] (اِمرکب ) آنچه برای یادبود و یادگار و یادآوری باشد. آنچه از کسی به یادگار ماند : به آواز ضعیف می گوید اگر چه میروم دو چیز میان شما می گذارم یادگاری یکی قرآن و یکی خاندان . (قصص الانبیاء <span clas
یادبودفرهنگ فارسی عمید۱. چیزی که به رسم یادگار به کسی میدهند؛ یادگار.۲. مراسمی که به یاد کسی برگزار شود.
یادگاربیکلغتنامه دهخدایادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) (میرزا...) محمدبن میرزا سلطان محمدبن میرزا بایسنغربن معین الدین شاهرخ بن تیمور. در تاریخ 873 که سلطان ابوسعید را کشتند وی باتفاق اوزون حسن به حکومت خراسان برقرارشد و دو سال بعد از آن در سنه ٔ <span class="hl" dir="l
یادگاربیکلغتنامه دهخدایادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) پسر حسن سلطان شاعر است و این بیت ازوست : فلک تلافی یک دیدن تو نتواندهزار سال اگر فکر انتقام کند.(ترجمه ٔ تذکره ٔ مجمع الخواص ص 69).
یادگاربیکلغتنامه دهخدایادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) متخلص به سیفی شاعر بود در تذکره ٔ دولتشاه آمده است : امیر یادگار بیک طاب ثراه ، از جمله امیرزادگان حضرت صاحبقرانی و شاهرخی بود و بروزگار شاهرخ سلطان نیز صاحب منصب و مرتبه و مردی خوشگوی و لطیف طبع بود و بروزگار شاهرخ سلطان امارت موروث را به فضل مکتسب
یادگارلولغتنامه دهخدایادگارلو. (اِخ ) دهی است از بخش سلدوز شهرستان ارومیه . دارای 376 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
یادگاریلغتنامه دهخدایادگاری . [ دْ / دِ ] (اِمرکب ) آنچه برای یادبود و یادگار و یادآوری باشد. آنچه از کسی به یادگار ماند : به آواز ضعیف می گوید اگر چه میروم دو چیز میان شما می گذارم یادگاری یکی قرآن و یکی خاندان . (قصص الانبیاء <span clas
دره یادگارلغتنامه دهخدادره یادگار. [ دَ رِ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 24هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 9هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه ، با 180<
پیر یادگارلغتنامه دهخداپیر یادگار. [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان چایپاره ٔ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی . واقع در 20هزارگزی شمال خاوری قره ضیاءالدین و 3 هزارگزی جنوب راه تاج خاتون به گجلر. کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی .دارای <span c
ده یادگارلغتنامه دهخداده یادگار. [ دِه ْ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 3هزارگزی جنوب سعیدآبادبا 1400 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
لیلی یادگارلغتنامه دهخدالیلی یادگار. [ ل َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند، واقع در 18هزارگزی باختری شهر نهاوند و دوهزارگزی جنوب راه شوسه ٔ نهاوند به کرمانشاه . دشت و سردسیر. دارای 680 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ خرم