یارغوچیلغتنامه دهخدایارغوچی . (ترکی / مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ مغولی به معنی قاضی و مدافع و حاکم قانون . (جهانگشای جوینی ج 1 ص کج ، از قاموس پاوه دوکورتی ) : یارغوچی بزرگ منکسار نوین بود. (جهانگش
یارغولغتنامه دهخدایارغو. (ترکی / مغولی ، اِ) به ترکی مغولی مؤاخذه و پرسش گناه و تفتیش آن باشد. (ازآنندراج ). یارغو و یرغو به معنی عدلیه و قانون و مدافعه ٔ مدعی و مدعی علیه است . (حاشیه ٔ ص کج تاریخ جهانگشای ج 1 از قاموس پاوه
ارغیولغتنامه دهخداارغیو. [ ] (اِخ ) ارغیوا. ارغیون . اهل ارغس . مردم ارغس . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 15 و رجوع به ارغس شود.
ارغولغتنامه دهخداارغو. [ ] (اِخ ) یکی از اجداد پیغامبر اسلام (ص ). (از مجمل التواریخ و القصص ص 228). و ظاهراً مصحف رعو (جنات الخلود) یا ارغوا است . (تاریخ طبری ).