یالقوزفرهنگ فارسی معین(اِ.) = یالغوز. 1 - شخص مجرد، بی زن و فرزند. 2 - بی قید و بند، کسی که مشکل و دردسر ندارد
یلغوزلغتنامه دهخدایلغوز. [ ی َ ] (ترکی ، ص ) در ترکی به معنی تنها و مجرد است . یالغوز. یلغز. || در تداول مردم مشهد، آدم بیکاره و مهمل . (یادداشت پروین گنابادی ).
تنهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد وی، گوشه گیر، تک، لنگه، غریب، غریبه، بیکس سوا، جدا یکتنه، یکنفری، دست تنها مفرد، منفرد، مستقل مجرد، عزب، یالغوز یکه، یکتا، یگانه▲ آدم تنها
یلغزلغتنامه دهخدایلغز. [ ی َ غ ُ ] (ترکی ، ص ) تنها. (ناظم الاطباء). صورتی از یلغوز (یا یالغوز) ترکی . || (اِ) اسب . (ناظم الاطباء) : چنان آش زیره ز کرمان براندکز او یلغز کوفته بازماند.بسحاق اطعمه .
مجردفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیزن، تک، تنها، عزب، غیر متاهل، فرد، منفرد، یالقوز، یالغوز، یکه ≠ متاهل ۲. جریده ۳. انتزاعی، ذهنی ≠ عینی ۴. برهنه، عریان ۵. گوشهگیر، گوشهنشین ۶. انفرادی ۷. صرف ۸. خالص، ناب، سره ۹. غیرمادی ≠ مادی ۱۰. خالی، تهی، عاری