یرمعلغتنامه دهخدایرمع. [ ی َ م َ ] (ع اِ) بازیچه ای است مر کودکان را که به فارسی بادفر گویند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || یک نوع سنگ سپیدی است که در شکستن ریزه ریزه گردد و چون کسی اندوهگین و شکسته دل باشد می گویند: ترکته یفت الیرمع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). س
کوبجتramjet, athodyd, aerothermodynamic duct, ramjet engineواژههای مصوب فرهنگستاننوعی موتور جت هوادَمشی (airbreathing)، شبیه به موتور جت توربینی، که فاقد فشردهساز یا توربین است
رئمةلغتنامه دهخدارئمة. [ رِءْ م َ ] (ع اِ) مؤنث رئم . آهوی سپید خالص . (از متن اللغة). و رجوع به رئم شود.
چرمهلغتنامه دهخداچرمه . [ چ َ م َ / م ِ ] (اِ)مطلق اسب را گویند عموماً. (برهان ). اسب . (ناظم الاطباء). مطلق اسب بهر رنگ و زیور که باشد : یکی چرمه ای برنشسته سمندنکو گامزن باره ای بی گزند. دقیقی .ش
چرمهلغتنامه دهخداچرمه . [ چ َ م ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند که در 37هزارگزی شمال باختری قاین واقع است . کوهستانی و معتدل است و 1839 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و زعفران ، شغل اهالی زر
شخشلغتنامه دهخداشخش . [ ش َ ] (ع اِ) ریزهای یرمع و آن سنگی است نرم از ابن القطاع . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
یرامعلغتنامه دهخدایرامع. [ ی َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ یرمع به معنی سنگریزه های سپید تابان نرم که از شکستن شکسته و ریزه گردد. (آنندراج ). || هلیون اسفیراج . (و اسفیداج غلط است ). (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرامیع شود.
بادفرلغتنامه دهخدابادفر. [ ف َ ] (اِ مرکب ) جزا و مکافات بدی را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). پاداش . (هفت قلزم ). مکافات بد که بادافرا گویند. (شعوری ج 12 ورق 160). جزا و مکافات بدی . (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه