یساوللغتنامه دهخدایساول . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتش بیک سراسکند شهرستان تبریز واقع در 25 هزارگزی باختر سراسکند با 229 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl
یساوللغتنامه دهخدایساول . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 4 هزارگزی جنوب باختری قره آغاج با 204 تن سکنه . آب آن از چشمه سارها و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <
یساوللغتنامه دهخدایساول . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء پائین بخش وفس شهرستان اراک واقع در 3 هزارگزی راه عمومی با 423 تن سکنه . آب آن از چاه و چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" d
یساوللغتنامه دهخدایساول . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قشلاقات بخش قیدار شهرستان زنجان واقع در 59 هزارگزی جنوب قیدار با 163 تن سکنه . آب آن از قزل اوزن و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" d
یساوللغتنامه دهخدایساول . [ ی َ وُ ] (ترکی ، اِ) یساور. سواری که ملازم امرا و رجال بزرگ باشد. (ناظم الاطباء). مأمور تشریفات درباری به طور عام : بنده ٔ آن نگاه خشم آلودکه یساول به مجلسش غضب است . فوقی (از آنندراج ).یساولان حقیقت را
شاوللغتنامه دهخداشاول . [ وو ] (اِخ ) (مطلوب )شائول . اولین پادشاه اسرائیل فرزند قیس از سبطبن یامین . شخصی خوش منظر و نیکواندام و نجیب بود. روزی چندرأس از الاغهای پدرش مفقود گردید و او یکی از خدام را بهمراه خود برداشت و بجستجوی آنها پرداخت . روز سوم بجایی که سموئیل نبی در آن سکونت داشت رسید
شاوللغتنامه دهخداشاول . [ وو ] (اِخ ) شائول . شاول بن شمعون است که از زوجه ٔ کنعانیه ٔ او بود. (سفر پیدایش 46، 10. سفر خروج 6: 15. سفر اعداد <span class="hl"
شاوللغتنامه دهخداشاول . [ وو ] (اِخ ) شائول . لاوی از بنی قهات است . (اول تواریخ ایام 6: 24) (از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به قهات و نیز رجوع به لاوی شود.
شاوللغتنامه دهخداشاول . [ وو ] (اِخ ) شائول . نام پولس طرسوسی در زبان عبری باشد و او یکی از حواریان ممتازقبایل بود. (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به پولس شود.
شاوللغتنامه دهخداشاول . [ وو ] (اِخ ) شائول . نام یکی از سلاطین ادوم است . (اول تواریخ ایام 1: 48 و 49. سفر پیدایش 36: 37)
یساول خانهلغتنامه دهخدایساول خانه . [ ی َ وُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای یساول . محل یساولان . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به یساول شود.
یساول باشیلغتنامه دهخدایساول باشی . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش فاروج شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری قوچان . سکنه ٔ آن 153 تن و آب آن از قنات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span
یساول باشیلغتنامه دهخدایساول باشی . [ ی َ وُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) مرکب از یساول + باشی (= مهتر و رئیس ). مهتر یساولان . رجوع به یساول شود.
صحبت یساوللغتنامه دهخداصحبت یساول . [ ص ُ ب َ ی َ وُ ] (اِ مرکب ) شخصی باشد که عصای نقره و طلا یا چماق و عصا بدست در محفل ایستاده میباشد و این نسبت سایر اهتمامیان معتبرتر و سردار آن را میرتوزک گویند : در مجلسی که یار تو صحبت یساول است مهر منیر بوته ٔ تیر تغافل است .<
یساول خانهلغتنامه دهخدایساول خانه . [ ی َ وُ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای یساول . محل یساولان . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به یساول شود.
یساول باشیلغتنامه دهخدایساول باشی . [ ی َ وُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد بخش فاروج شهرستان قوچان واقع در 36 هزارگزی جنوب خاوری قوچان . سکنه ٔ آن 153 تن و آب آن از قنات است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span
یساول باشیلغتنامه دهخدایساول باشی . [ ی َ وُ ] (ترکی ، اِ مرکب ) مرکب از یساول + باشی (= مهتر و رئیس ). مهتر یساولان . رجوع به یساول شود.
صحبت یساوللغتنامه دهخداصحبت یساول . [ ص ُ ب َ ی َ وُ ] (اِ مرکب ) شخصی باشد که عصای نقره و طلا یا چماق و عصا بدست در محفل ایستاده میباشد و این نسبت سایر اهتمامیان معتبرتر و سردار آن را میرتوزک گویند : در مجلسی که یار تو صحبت یساول است مهر منیر بوته ٔ تیر تغافل است .<