یغلولغتنامه دهخدایغلو. [ ی َ ل َ / لُو ] (اِ) یغلوی . (از برهان ) (از جهانگیری ) (از آنندراج ). رجوع به یغلوی شود.
یقلاویلغتنامه دهخدایقلاوی . [ ی َ ] (اِ) کاسه ٔ مسین که سربازان در آن طعام گیرند. ظرف غذاخوری (بیشتر در سربازخانه ها). (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یغلاوی و یغلوی شود.